سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
رفتار قرون وسطایی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 1:23 صبح
تکرار رفتار قرون وسطایی مدعیان اصلاحات با یک هم حزب
تفتیش عقاید یک عضو شورای شهر به جرم اختلاف سلیقه با رئیس شورا/ الهه راستگو: از سوی برخی چهره های اصلاح طلب تهدید شدم

رجانیوز- گروه سیاسی: پس از پایان رای گیری و انتخاب قالیباف به عنوان شهردار تهران ، رسانه ها و برخی شخصیت های سیاسی اصلاح طلب با تلاش برای یافتن مقصر شکست در مصاف شورای شهر، با انتقاد از الهه راستگو، رای ندادن وی به محسن هاشمی را دلیل شکست اصلاح طلبان در انتخابات شهرداری تهران عنوان کرده‎اند. این در حالی است با توجه به ترکیب آراء حتی اگر راستگو هم به محسن هاشمی رای می‏داد باز هم فزرند رئیس مجمع تشخیص به «بهشت»  نمی رسید.

به گزارش رجانیوز،الهه راستگو با لیست اصلاح طلبان وارد شورای شهر شده است اما در انتخابات روز یکشنبه شهرداری تهران به محمد باقر قالیباف رای داد. همین موضوع باعث شده که انتقام شکست در انتخاب شهردار، از سوی چهره های اصلاح طلب شورای شهر از او گرفته شود و در این انتقام جویی کار به تهدید نیز کشیده شده است.

راستگو در گفتگو با فارس در این باره گفته است: پس از اعلام نتیجه انتخاب شهردار تهران افرادی که اصلا سیاسی نیستند و با هدف کاسب‌کارانه در لیست اصلاح طلبان قرار گرفته بودند، طی تماس‌هایی نه تنها به بنده توهین کردند بلکه من را نیز تهدید کردند.

اما نکته جالب توجه برخورد رئیس شورای شهر تهران با یکی از اعضای این شورا است.

به گفته الهه راستگو احمد مسجد جامعی پس از قطعی شدن شکست محسن هاشمی در انتخابات ، وی را خائن خطاب کرده است.این در حالی است که رئیس شورای شهر یک جایگاه حقوقی دارد و باید از موضع گیری های جناحی بپرهیزد.

راستگو همچنین در بیان علت رای دادن به قالیباف گفته است: دو گزینه بیشتر نداشتیم. اگر گزینه‌های دیگری بود شاید می‌توانستیم وقت بیشتری بگذاریم اما به هر حال به نظر بنده تنها شخصی که می‌توانست به شهر تهران کمک کند آقای قالیباف بود.

البته جنجال مربوط به رای دادن راستگو به قالیباف محدود به شورای شهر نشده و تقریبا تمامی رسانه های دوم خردادی تلاش کردند ناکامی در انتخاب شهردار را نه به واسطه وزن کم در شورا که رای الهه راستگو بدانند.

در این بین روزنامه بهار ، وابسته به محمدرضا عارف حتی نوشت که قرار است راستگو از حزب اسلامی کار اخراج شود:«الهه راستگو با لیست اصلاح‌طلبان به چهارمین دوره انتخاب شوراهای شهر تهران راه یافته است، در حالی که بر اساس شائبه‌هایی که دیروز در جلسه انتخاب شهردار به وجود آمد، گفته شده او بر خلاف تصمیم اصلاح‌طلبان، به محمدباقر قالیباف رای داده است.

این شائبه در روز رای‌گیری برای رئیس شورای شهر تهران هم وجود داشت. اگر چه راستگو پس از جلسه انتخاب رئیس شورای شهر، رای خود به مهدی چمران را تکذیب کرد اما انتخاب دیروز قالیباف به عنوان شهردار، این شائبه را دوباره تقویت کرد. از این‌رو شورای حزب اسلامی کار اخراج الهه راستگو را با هماهنگی‌های تلفنی مورد بررسی قرار دادند و بر اساس این بررسی‌ها مقرر شد اخراج او از این حزب روز دوشنبه در جلسه اعضا به شکل رسمی اعلام شود. 

دیروز، یک منبع آگاه در حزب اسلامی کار به بهار گفت: خبر اخراج راستگو صحت دارد و قرار است روز دوشنبه در شورا پیگیری شود. به اتفاق آرایی که تلفنی و با هماهنگی دبیر کل و اعضای اصلی این حزب انجام شده، الهه راستگو رسما از حزب اخراج شده است.»

البته رفتار قرون وسطایی رسانه‌ها و شخصیت های اصلاح طلب ریشه تاریخی دارد. نمونه بارز از تفتیش عقاید اصلاح طلبان به موضوع اعتراف برخی از فتنه گران در جریان دادگاه های بررسی جرائم متهمان وقایع سال 88 باز می گردد که واکنش گسترده ای را نیز در پی داشت.

انتقاد از محمدرضا عارف برای حضور در انتخابات بدون توجه به تصمیم گیری سران اصلاحات در زمستان سال گذشته، حمله به مهدی کروبی به علت کناره گیری نکردن به نفع میرحسین موسوی پیش از انتخابات سال 88، حمله طیف افراطی مدعی اصلاحات به هاشمی رفسنجانی و کروبی در حمایت از کاندیداتوری مصطفی معین در جریان انتخابات سال 84، حمله افراطیون دوم خردادی به محمد خاتمی به بهانه منحرف کردن قطار اصلاحات در سال 83 ، توهین به هاشمی رفسنجانی پس از خرداد 76 تنها نمونه ای از رفتار این طیف در مواجهه با هم حزبی های مخالف رفتار خود است. رفتاری که نمونه های فراوان و مشابه آن را بارها در عرصه هنر خصوصا هنر سینما و موسیقی نیز شاهد بوده ایم.

منبع: رجانیوز



کلمات کلیدی : اصلاح طلبان
آن مرد...
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:15 صبح

آن مرد رفته است ‌اما...  
آنچه اخیرا در شبکه اجتماعی تویتر بین آقای دکتر ظریف و خانم کریستی‌پلوسی - دختر نانسی پلوسی رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا- رد و بدل شده است با توجه به اشراف آقای ظریف بر مسائل و معادلات سیاسی و جایگاه رسمی ایشان به عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، عجیب و غیرمنتظره بود. آقای ظریف در تویتر به استقبال سال نو یهودیان رفته و نوشته بود «روش هشانا، سال نو یهودیان مبارک باد» و کریستی پلوسی با تشکر از ایشان خطاب به وی نوشته بود «ممنون! سال نو با پایان دادن به انکار هولوکاست از سوی ایران شیرین‌تر می‌شود» و آقای ظریف در پاسخ به او می‌نویسد «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است. مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد، رفته است. سال نو مبارک»! و پلوسی پاسخ داده بود؛ «خوشحالم که می‌شنوم، ممنون از پاسختان» درباره این محاوره مکتوب که بازتاب گسترده‌ای در محافل سیاسی و رسانه‌های خبری داشته است، گفتنی‌هایی هست.
الف- منظور آقای ظریف از «مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد» آقای دکتر احمدی‌نژاد است و این اشاره ضمن آن که اهانت به رئیس‌جمهور سابق و دور از انصاف و آداب دیپلماتیک است، با واقعیت نیز همخوانی ندارد. زیرا هولوکاست اگرچه -آن‌گونه که خواهد آمد- فقط یک افسانه ساخت صهیونیست‌هاست ولی دکتر احمدی‌نژاد با طرح یک سؤال هوشمندانه، پاشنه‌آشیل صهیونیسم بین‌الملل را نشانه رفته و پرسیده بود؛ اگر هولوکاست واقعیت داشته باشد، آلمان نازی عامل آن بوده است، بنابراین چرا باید مردم مسلمان فلسطین تاوان جنایت نازی‌ها را بپردازند و چرا یک یا دو استان از آلمان و اتریش به صهیونیست‌ها واگذار نشده است؟ و چنانچه واقعیت نداشته باشد، چرا صهیونیست‌ها با استناد به یک داستان جعلی، مظلوم‌نمایی کرده و خود را از همه دنیا طلبکار می‌دانند؟ احمدی‌نژاد با این سؤال منطقی که هیچ یک از دیپلمات‌های مدعی، جرأت و یا هوشمندی لازم برای طرح آن را نداشته‌اند، مشروعیت جعلی رژیم صهیونیستی را فرو ریخت و از این زاویه درخور تقدیر و تحسین فراوان است. آیا جناب آقای ظریف برای این پرسش علمی و منطقی پاسخی دارند؟ اگر دارند، بفرمایند! و اگر پاسخی ندارند- که ندارند- انتظار آن بوده و هست که زبان و قلم به تقدیر از آقای احمدی‌نژاد بچرخانند و نه اهانت به ایشان و دلداری - البته ناخواسته- به دشمنان که «مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد، رفته است»!
ب- 8 سال پیش- 22 آذرماه 84- نگارنده در یک یادداشت نسبتاً مفصل و به نقل از مورخان برجسته و بلندآوازه اروپایی و آمریکایی، اسناد و شواهدی ارائه کرده بود که در جعلی بودن داستان هولوکاست کمترین تردیدی باقی نمی‌گذاشت و از آنجا که امروز هم ماجرا همان ماجرای آن روز است؛ اشاره به بخش‌هایی از آن یادداشت مفصل ضروری به نظر می‌رسد؛ در یادداشت مورد اشاره آمده بود.
1- در اوایل دهه 80 قرن نوزدهم، تعدادی از اعضای آژانس بین‌المللی یهود، از جمله، «پی‌یر ویدال ناکه»، «سرژ ولز»، «فرانسوا براریدا» تحت سرپرستی «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسه، با استناد به داستان ساختگی کشتار 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم و به عنوان پیشگیری از فراموش شدن مظلومیت این قوم! پیش‌نویس قانونی را تهیه کرده و در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه به تصویب رساندند که بر اساس آن «هرگونه تردید درباره «هولوکاست»، اعم از تردید درباره کشتار- مورد ادعای- یهودیان در جنگ جهانی دوم، وجود اتاق‌های گاز و حتی کمترین تردید در رقم 6میلیونی یهودیان کشته شده، جرم تلقی می‌شود! و هر کس در فرانسه از این قانون تخلف کرده و در سه موضوع یاد شده تردید کند به یک ماه تا یک سال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه محکوم می‌شود.» و بعدها با فشار آمریکا، انگلیس، فرانسه و آژانس بین‌المللی یهود، این قانون در سایر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید به طوری که امروزه هرگونه تردید درباره هولوکاست مورد ادعا و ابعاد و اجزاء آن در اروپا جرم تلقی می‌شود!
2- تاکنون ده‌ها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده در بررسی اسناد تاریخی، با ارائه اسنادی که هیچ صاحب‌نظری نمی‌تواند در صحت آنها کمترین تردیدی روا دارد، به روشی کاملا علمی اثبات کرده‌اند ماجرای قتل عام 6 میلیون یهودی، کوره‌های آدم‌سوزی، اتاق‌های گاز و همه آنچه صهیونیست‌ها در این باره ادعا می‌کنند، دروغ محض و یک داستان ساختگی با اهداف نه فقط سیاسی، بلکه جنایتکارانه است و شاید تعجب کنید - البته از دموکراسی با قرائت غربی تعجبی ندارد - که از این دانشمندان و محققان تمامی آنهایی که اروپایی بوده‌اند، بدون استثناء - تاکید می‌شود، بدون استثناء- به دادگاه جلب شده و تنها به دلیل آن که تحقیقات علمی آنان باآنچه دولت‌های اروپایی درباره هولوکاست پذیرفته و تصویب کرده‌اند، تفاوت داشته، محاکمه و به زندان و جرایم نقدی محکوم شده‌اند! و دولت‌های غربی هنوز به این سؤال پاسخ نداده‌اند که چگونه می‌توان از یک سو ادعای آزادی عقیده و اندیشه را داشت و در همان حال، اگر تحقیقات علمی و مستند دانشمندان با ادعای بی‌اساس و افسانه‌سرایی صهیونیست‌ها تفاوت داشته باشد، این دانشمندان و محققان مستحق محاکمه، زندان و جریمه هستند؟!...
تعداد دانشمندان و محققان برجسته‌ای که نتیجه تحقیقات علمی و مستند آنها حکایت از جعلی بودن هولوکاست می‌کند، بیشتر از آن است که حتی فهرست آنان قابل اشاره در این نوشته محدود باشد و فقط به عنوان نمونه و به مصداق اندکی از بسیارها می‌توان به پروفسور روژه گارودی، پروفسور روبر فوریسون، پروفسور کریستوفرسون - صاحب کتاب معروف «دروغ آشویتس»- ... و نویسندگان صدها رساله علمی دیگر اشاره کرد که در این میان، ماجرای پروفسور روبر فوریسون و پروفسور روژه‌گارودی - هر‌دو از فرانسه - جدیدتر و عبرت‌آمیز است.
3- پروفسور روبر فوریسون، استاد دانشگاه معروف «لیون» فرانسه و کارشناس عالی‌رتبه بررسی و ارزیابی اسناد و مدارک تاریخی، با شهرتی جهانی است. او تحقیقات علمی و مستند خود را در کتابی با عنوان «اتاق‌های‌گاز، واقعیت یا افسانه؟» جمع‌آوری کرده که به فارسی نیز ترجمه شده است.
او هزاران سند را در این زمینه بررسی کرده است و طی سال‌ها تحقیق، از تمامی مراکز مورد ادعای صهیونیست‌ها، نظیر اتاق‌های گاز، موزه ساختگی کوره‌های آدم‌سوزی، داخائو در مونیخ آلمان و... بازدید کرده و با صدها شاهد به گفت‌وگوی دقیق و علمی پرداخته و در نهایت بدون کمترین تحلیل و تنها به زبان اسناد، نشان داده است که ماجرای کشتار یهودیان در آلمان نازی یک دروغ بزرگ تاریخی و فریب شرم‌آور افکار عمومی است. چیزی که از صهیونیست‌های وحشی به هیچوجه دور از انتظار نیست.
به عنوان مثال، فوریسون به عکس‌های ساختگی از اتاق‌های گاز مورد ادعای صهیونیست‌ها اشاره کرده و ضمن رد این ادعا با استناد به مدارک غیرقابل‌انکار، با تعجب می‌پرسد، اگر این عکس‌ها واقعی است، چگونه سربازان آلمانی- مورد ادعا- بدون ماسک و بی آن که کمترین پوششی بر دهان، بینی و چشم خود داشته باشند در اتاق‌های مالامال از گازهای کشنده ایستاده و بر جان کندن یهودیان محکوم نظارت می‌کنند؟! و یا، درباره یکی دیگر از عکس‌های مورد ادعای صهیونیست‌ها که جمعی از یهودیان را در محاصره چند تانک نشان می‌دهد، با ارائه اسناد و شواهدی خواندنی و غیرقابل تردید، نشان می‌دهد که تانک‌ها در این عکس، انگلیسی هستند نه آلمانی و...
ج - آقای دکتر ظریف ادعا کرده‌اند که «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است»! و توضیح نداده‌اند که ادعای ایشان بر اساس کدام «سند» یا شاهد و قرینه‌ای ابراز شده است؟ بدیهی است وزیر امور خارجه محترم کشورمان انتظار ندارند افسانه هولوکاست که غیر از ادعای «ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی هیچ سند دیگری برای اثبات آن وجود ندارد از سوی ایران اسلامی قابل پذیرش باشد!
گفتنی است آقای دکتر ظریف در دفاع از برنامه‌های پیشنهادی خویش که روز سه‌شنبه 22 مرداد در مجلس شورای اسلامی مطرح کرد بر وفاداری خود به آموزه‌های امام و رهبر معظم انقلاب اصرار ورزید و پس از آن نیز در جایگاه وزیر امور خارجه کشورمان مواضع تحسین‌برانگیزی داشت. از این روی اظهار نظر اخیر در شبکه تویتر را می‌توان ناشی از کم دقتی ایشان تلقی کرد که نیاز به تصحیح دارد.
د - و بالاخره، از آنجا که دکتر ظریف اهل مطالعات تاریخی و اسلامی هستند باید توجه ایشان را به این واقعیت جلب کرد که اولین و تنها سند مکتوب درباره وقوع هولوکاست - به مفهوم زنده‌سوزی دسته‌جمعی انسان‌ها - که تاریخ کهن یهود و برخی از کاوشگران تاریخ باستان به آن اشاره کرده‌اند و در کلام خدا - سوره مبارکه بروج - نیز به صراحت آمده است، از وقوع این جنایت توسط قوم یهود خبر می‌دهد: ذونواس پادشاه یمن به دین یهود گروید و با تحریک خاخام‌های یهودی مردم یمن را که بر دین حضرت مسیح (ع) بودند وادار کرد یهودی شوند و آنان را که حاضر به پذیرش دین یهود نبودند، در گودال‌های پر از آتش سوزان - اخدود- افکند و انبوهی از زنان و مردان و کودکان مسیحی را زنده زنده در آتش سوزاند...
«والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارای برج‌های بسیار است و سوگند به روز موعود و سوگند به شهادت‌دهنده و آنچه به آن شهادت دهند که مرگ بر اصحاب اخدود، آنان که آتش سوزان برافروختند و در حالی که برکناره آتش نشسته بودند، به آنچه بر سر مؤمنان می‌آوردند نظاره می‌کردند. آنان - یهودیان - تنها به این علت از مؤمنان انتقام گرفتند که آنها به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند».

حسین شریعتمداری

منبع: روزنامه کیهان



کلمات کلیدی : سیاسی
واکنش هاشمی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:55 عصر

واکنش هاشمی به نقل قولی درباره سوریه

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تکذیب نقل قولی از وی درباره سوریه، تهدیدات آمریکا برای اقدام نظامی علیه دمشق به اتهامی اثبات نشده را به شدت محکوم کرد. ...
کلمات کلیدی : سوریه
ترانه کودکان پاکستانی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 3:7 عصر

ترانه رهبری

ترانه کودکان پاکستانی برای آیت‌الله خامنه‌ای/ پوسترهای اردو زبان رهبری+تصاویر

خبرگزاری تسنیم: هر چه بیشتر در دنیای پاکستانی‌ها جلو می‌رویم به نشانه‌های واضح‌تری از رابطه عمیق و قلبی آنها با ایران برمی‌خوریم.پوسترهای طراحی شده پاکستانی‌ها از امام و رهبری، با آن گرافیک ساده و ابتدایی، نشانه خوبی برای انفعال ما و فعالیت آنهاست.

اینجا پاساژ مهستان، معروفترین مکان فروش محصولات فرهنگی و مذهبی در ایران نیست. این تصاویر را هم از یک سایت یا وبلاگ ایرانی، همان‌هایی که بالای سردرشان عکس امام و رهبری خورده است برنداشته‌ایم. همه این پوسترها و تصاویر از صفحات وبلاگ‌ها، سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی مربوط به پاکستانی‌ها جمع‌آوری شده است. همه این‌ها یک نشانه است برای همه حرف این دو ماهه‌مان، اینکه پاکستانی‌ها چه‌قدر به ایران نزدیک‌اند. آن‌قدر نزدیک شده‌اند که اگر از دور به این پوسترها نگاه کنیم، نوشته اردو زبان رویشان را ندیده بگیریم، اصلا نمی‌توانیم حدس بزنیم که این پوسترها مربوط به آدم‌هایی خارج از سرزمین مرزی ایران باشند.

ندیدن و بی‌تفاوتی، مهمترین مساله امروز ما در مواجهه با پاکستان است. حالا این که کاری انجام نمی‌شود و رها نمی‌شود در مرحله‌های بعد. فعلا باید سعی کنیم پاکستان را ببینیم. نه حملات انتحاری و بمب‌ها هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی و فقر وفلاکت و زلزله و سیل پاکستان. 

گلشن خمینی، چوک(چهارراه) خمینی، خیابان خمینی، کوچه خمینی و... در شهرها و روستاهای پاکستان همه و همه یادگارهای قدیمی همان تیری است که امام خمینی پرتاب کرد و هنوز به زمین ننشسته است. یادگاری که حالا جای خودش را به آواتارهای فیس‌بوک و توئیتر و اینستاگرام پاکستانی‌ها با عکس آیت‌الله خامنه‌ای داده است.

جای خودش را به ترانه‌ای داده است که کودکان پاکستانی برای رهبر انقلاب می‌خوانند.

پوسترهای جوانان پاکستانی را هم ببینید.

 

منبع: خبرگزاری بین المللی تسنیم



کلمات کلیدی : امام خامنه ای
هاشمی علیه سوریه
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 10:48 عصر

انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی علیه سوریه

انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی در شهر سوادکوه، موجب یک رسوایی رسانه‌ای شد. در حالی که روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام و خانم مرضیه افخم سخنگوی وزارت امورخارجه، اظهارات منتسب به اکبر هاشمی رفسنجانی درباره انتساب حملات شیمیایی به دولت سوریه را تکذیب کرده بودند، انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی در شهر سوادکوه، موجب ایجاد یک رسوایی رسانه ای شده است.

به گزارش مشرق به نقل از رجا، در حالی که روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام و خانم مرضیه افخم سخنگوی وزارت امورخارجه، اظهارات منتسب به اکبر هاشمی رفسنجانی درباره انتساب حملات شیمیایی به دولت سوریه را تکذیب کرده بودند، انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی در شهر سوادکوه، موجب ایجاد یک رسوایی رسانه ای شده است.

سایت بلاغ‌نیوز که یک رسانه محلی استان مازنداران است، با انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی نوشت:

«از آن‌جایی که سخنان  هاشمی علیه سوریه که چندی پیش توسط نعیمه اشراقی در صفحه فیس‌بوک منتشر شد و پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر هاشمی رفسنجانی آن را تکذیب کرد، این بار رنگ واقعی‌تری به خود گرفت و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی در شیرگاه علناً هاشمی بر علیه مواضع دولت ایران نسبت سوریه سخن گفت و به صراحت بیان داشت: "مردم سوریه بیش از 100 هزار کشته و هشت‌میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آنها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم از یک طرف از طرف خود حکومت‌شان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.»

منبع: مشرق نیوز



کلمات کلیدی : هاشمی
سوئیچ بلدوزر
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:39 صبح

کلید بود
یا سوئیچ بولدوزر‌؟! 

آقای دکتر روحانی رئیس جمهور محترم کشورمان در اولین کنفرانس‌خبری خود که بعد از انتخاب به ریاست جمهوری و با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی برگزار شده بود، مواضع درخور تقدیری اتخاذ کرد. ایشان از یکسو بر سیاست‌های کلان و رسماً اعلام شده نظام در عرصه‌های بین‌المللی تأکید ورزید که ابراز ناامیدی دشمنان بیرونی را در‌پی داشت و از سوی دیگر تلاش روزنامه‌های زنجیره‌ای برای مصادره رأی‌خود به حساب مدعیان اصلاحات را ناکام گذاشت که عصبانیت اصحاب‌فتنه را به دنبال داشت. آقای روحانی در همان کنفرانس خبری و در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران که پرسیده بود؛ آیا مجریان و مسئولان دولت پیشین را درو خواهید کرد؟ گفته بود؛ «دولت آینده،‌دولت کارآمدی و شایسته‌سالاری است و از همه عزیزان و مدیرانی که هشت سال کار و تلاش کردند و شایسته هستند استفاده می‌کنیم و در مقابل آنها تواضع می‌کنم» آقای روحانی در ادامه تأکید کرده بود «ما گفتیم کلید داریم، نگفتیم داس داریم». این اظهارنظر رئیس جمهور که آمیزه‌ای از مزاح نیز در آن بود، بازتاب گسترده‌ای یافت و حکایت از آن داشت که آقای روحانی در گزینش اعضای کابینه و یاران و همکاران خود بر «شایسته‌سالاری» تکیه دارد و از انتخاب ناشایسته‌ها و بی‌صلاحیت‌ها اجتناب خواهد کرد. اما، حضور برخی از اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در فهرست وزیران پیشنهادی ایشان به مجلس شورای اسلامی، این برداشت را که جناب روحانی بر شایسته‌سالاری تکیه دارد، با تردیدهای جدی روبرو کرده و در حد و اندازه یک شعار بی‌پشتوانه تنزل داد. ولی بعد از آن که وزرای پیشنهادی-بدون استثناء- در معرفی خود به نمایندگان مجلس، از فتنه‌88 اعلام برائت کردند، بر دروغ بودن ادعای تقلب تأکید ورزیدند و از تعهد خود نسبت به رهبر معظم انقلاب و قانون اساسی سخن گفتند، این امیدواری در میان نمایندگان مجلس شکل گرفت که آنان از گناه بزرگ حضور در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 پشیمان شده و توبه کرده‌اند و قصد دارند با حضور فعال خود در چرخه تعریف شده اسلام و انقلاب و نظام، جبران مافات کنند. توبه از آن جرم بزرگ اگرچه به تنهایی نمی‌توانست مجوز حضور آنان در دولت جدید باشد، ولی نمایندگان مردم- به هر علت که بحث جداگانه‌ای می‌طلبد- عذر تعدادی از آنها را پذیرفتند و به آنان رأی اعتماد دادند که امید است این حسن ظن نمایندگان مردم را پاس بدارند و البته 3 تن از وزرای پیشنهادی نیز نتوانستند از مجلس رأی اعتماد بگیرند.
تا اینجا، می‌توان گفت که تعدادی از وزیران کابینه آقای دکتر روحانی حضور خود در کابینه را مدیون، اعلام برائت از فتنه 88، اعتراف به دروغ بودن ادعای تقلب، تأکید بر پاسداشت اصل ولایت فقیه و قانون اساسی و حسن ظن و پذیرش عذر تقصیر آنان از سوی اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی هستند، آیا غیر از این است؟!
همین جا و با عرض پوزش باید گفت شعار «اعتدال» هندوانه دربسته است که تا شکافته نشود نمی‌توان درباره محتوای آن قضاوت کرد. مگر «اصلاحات» شعار بدی بود؟! ولی در عمل به وطن‌فروشی و خروج از حاکمیت شماری از مدعیان اصلاحات انجامید و آقای خاتمی تازه در اواخر دوران ریاست جمهوری خود پیشنهاد کرده بود که «اصلاحات» نیاز به تعریف دارد! آیا قرار است شعار «اعتدال» به سرنوشت شعار «اصلاحات» دچار شود؟ پاسخ این سؤال را باید ابتدا در میدان عمل دید و سپس درباره آن قضاوت کرد. بنابراین بدیهی است که برخلاف آنچه این روزها مدعیان اصلاحات و برخی از اطرافیان رئیس جمهور محترم ادعا می‌کنند شعار سربسته و تعریف نشده «اعتدال» انگیزه و علت رأی اعتماد نمایندگان مردم به تعدادی از وزرای پیشنهادی نبوده است و دقیقاً به همین علت بود که جناب روحانی و وزرای پیشنهادی ایشان در کنار شعار اعتدال و به پیوست آن، بر برائت از فتنه 88، اعتراف به دروغ بودن تقلب و پایبندی به قانون اساسی تأکید می‌ورزیدند. از این روی بدون کمترین ابهام و تردیدی می‌توان نتیجه گرفت که منظور آقای روحانی از «اعتدال» هر چه باشد، برائت از فتنه‌گران اصلی‌ترین محور آن است.
اکنون باید گفت؛ اگر رأی مردم را آنگونه که رهبر معظم انقلاب تأکید فرمودند، «حق‌الناس» بدانیم- که هست- و بی‌توجهی به آن را گناهی نابخشودنی و خیانت تلقی کنیم - که چنین است- این «حق‌الناس» منحصر به زمان شمارش آراء نیست، بلکه کسانی که با رأی مردم، یعنی همان «حق‌الناس» بر کرسی‌های مسئولیت تکیه زده‌اند نیز موظف به حفظ امانت مردم و پاسداری از حق‌الناس خواهند بود. اما، از سوی دیگر، جناب روحانی و اعضای کابینه ایشان در جریان اخذ رأی اعتماد مجلس از مرزبندی با فتنه‌گران و برائت از آنها با عنوان «پیام مردم» یعنی همان «حق‌الناس» یاد کرده‌اند و اگر چنین نبود، آنهمه اصرار و تأکید بر برائت از فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 برای چه بود؟! با این حساب که نه پیچیده است و نه پنهان، به کارگیری اصحاب فتنه در کابینه، آنهم در پست‌های کلیدی، ضمن آن که صداقت آقایان را در اظهارات رسماً اعلام شده آنان با تردیدهای جدی روبرو می‌کند، امانت‌داری و التزام عملی و نظری آنها به حفاظت از «حق‌الناس» را هم زیر سؤال می‌برد و این پرسش منطقی را در اذهان پدید می‌آورد که آیا آنهمه اعلام برائت از فتنه‌گران و تأکید بر اعتدال و شایسته‌سالاری فقط برای کسب رأی اعتماد از مجلس بود؟!
در برخی از عزل و نصب‌های دولت نوپای آقای روحانی نه فقط سمت و سویی از «شایسته‌سالاری»، «اعتدال» و مخصوصاً برائت و مرزبندی با فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 دیده نمی‌شود، بلکه این تلقی را پدید می‌آورد که گویی جماعتی از اصحاب فتنه و افراد بدسابقه و بدنام را برای حمله به شایستگان و انتقام از کسانی که در مقابل فتنه 88 ایستاده بودند، سازماندهی کرده و به میدان آورده‌اند!
در این باره اگرچه گفتنی‌هایی هست که برای مردم شنیدنی است و شاید برای شخص رئیس جمهور محترم نیز قابل شنیدن باشد! و به آن خواهیم پرداخت ولی به مصداق «مشتی که نمونه خروار» است می‌توان از انتصاب سرپرست وزارت علوم یاد کرد. ایشان به گواهی اسناد مکتوب و فیلم‌های موجود از اصحاب فتنه 88 بوده است و این واقعیت تلخ از نگاه رئیس جمهور محترم نیز پنهان نبوده و نیست تا آنجا که به همین علت از معرفی وی در فهرست وزرای پیشنهادی اجتناب ورزیدند. اما، چرا ایشان را به سرپرستی وزارت علوم - با توجه به اهمیت ویژه آن- منصوب کرده‌اند؟! آیا این انتصاب دهن‌کجی به مردم و ضایع کردن حق‌الناس نیست؟! سرپرست کنونی وزارت علوم که به نظر می‌رسد مأموریت جاده‌صاف‌کنی و ریل‌گذاری این وزارتخانه حساس به نفع فتنه‌گران را برعهده دارد، این روزها با عجله و شتاب فراوان به عزل و نصب‌های سؤال‌برانگیز و تغییرات غیرقابل توجیه و غیرعلمی در وزارتخانه تحت‌ سرپرستی خود مشغول است. به عنوان نمونه و فقط به عنوان نمونه، دیروز، یعنی در یک روز تعطیل رسمی حجت‌الاسلام دکتر شریعتی را از ریاست دانشگاه علامه عزل کرد و چند روز قبل در اقدامی مشابه و غیرمنتظره و با یک تماس تلفنی کوتاه رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان را نیز برکنار کرده بود و همچنین با اتخاذ یک تصمیم بی‌جا و اعتراض‌آفرین، دانشجویان بورسیه را از حق قانونی خود محروم کرد... و اقدامات مشابه دیگری از همین دست. آیا مردم، اساتید دانشگاه، دانشجویان و نمایندگان مجلس حق ندارند از رئیس جمهور محترم درباره انگیزه و علت اینگونه اقدامات سؤال کنند؟! مثلاً؛ عزل حجت‌الاسلام‌ والمسلمین دکتر شریعتی با چه انگیزه‌ای صورت پذیرفته است؟ آنچه همگان از ایشان می‌شناسند و همه شواهد نیز گواه آن بوده و در دسترس و قابل بررسی است، شخصیت علمی برجسته دکتر شریعتی، تلاش بی‌وقفه ایشان برای گسترش دامنه علم‌آموزی و پیشرفت‌های علمی، تأکید بر آموزه‌های اسلامی و انقلابی و ایستادگی ایشان در مقابل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و روشنگری درباره آن خیانت بزرگ است. اگر سرپرست وزارت علوم و یا جناب رئیس جمهور محترم خصوصیت دیگری در ایشان سراغ دارند که باعث عزل وی شده است، چرا اعلام نمی‌کنند؟ و اگر عزل ایشان تنها به‌خاطر ویژگی‌های یاد شده است که...؟!
و بالاخره، این روزها برخی از جماعت یاد شده و پست و مقام یافته، چنان به قلع و قمع این و آن مشغولند که باید از جناب روحانی پرسید، آن کلید کذایی که در تبلیغات ریاست جمهوری به مردم نشان دادید و بعدها نیز بارها به آن اشاره فرمودید، کلید حل مشکلات بود یا سوئیچ‌‌بولدوزر؟! چرا که کار از «داس» و امثال آن گذشته است!

حسین شریعتمداری

منبع: روزنامه کیهان



تلویزیون نفاق با پول مالیات
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:13 صبح
تلویزیون BBC فارسی، باز هم در اختیار تروریست‌ها

پخش تصاویر تلویزیون نفاق با پول مالیات مردم انگلیس/ تروریست‌ها باز هم پایشان به BBC باز شد

بلافاصله بعد از انتشار خبر حمله نیروهای مردمی عراق به کمپ اشرف، سایت و تلویزیون وابسته به جریان نفاق به همراه دیگر بازوهای رسانه‌‌ای این جریان وارد عمل شدند تا با تبلیغات پرحجم و پخش مستمر تصاویر حمله به اعضای گروهک به نوعی در حال کسب وجاهت برای اعضای این گروهک تروریستی باشند.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ صبح امروز خبری در فضای مجازی منتشر شد که نگرانی جریان‌ها و گروه‌های حامی منافقین را به همراه داشت. شب گذشته اعضای خانواده‌های شهدای ترور شده به دست گروهک تروریستی منافقین به همراه نیروهای امنیتی عراق در حمله به کمپ اشرف بنا بر آمار ارائه شده از رسانه‌ها، بیش از 44 نفر از اعضای این گروهک را به هلاکت رساندند و نزدیک 80 نفر را نیز دستگیر کردند.

بلافاصله بعد از انتشار این خبر، سایت و تلویزیون وابسته به جریان نفاق به همراه دیگر بازوهای رسانه‌‌ای این جریان وارد عمل شدند تا با تبلیغات پرحجم و پخش مستمر تصاویر حمله به اعضای گروهک به نوعی در حال کسب وجاهت برای این گروهک تروریستی باشند.

نکته‌ای که در این میان قابل توجه بوده حضور دوش به دوش شبکه وابسته به خاندان سلطنتی (BBC   فارسی) در کنار سایت و تلویزیون وابسته به گروهک نفاق در پوشش اخبار می‌باشد.

از صبح امروز سایت BBC‌ فارسی با پوشش اخبار مربوط به حمله به کمپ اشرف ضمن پوشش همه جانبه اخبار این حمله با انتشار پر حجم و گسترده اخبار برگرفته از سایت‌ گروهک نفاق سعی در کسب وجاهت برای این گروهک تروریستی داشته است.

 

با شروع برنامه‌های تلویزیون BBC   فارسی، تحریریه این شبکه با استناد به تصاویر پخش شده از تلویزیون وابسته به گروهک تروریستی منافقین تمام تلاش خود را برای دادن وجهه‌ به اعضای این گروهک به کار بست.

این شبکه حامی تروریست‌ها با تهیه گزارشی از حمله امروز به کمپ اشرف تمامی تصاویر پخش شده از شبکه نفاق را به عنوان مستندات خود به روی آنتن برد.




البته اقدام بی بی سی فارسی در پوشش جانبدارانه اخبار گروهک تروریستی منافقین دور از انتظار نبود چرا که پیش از این نیز این شبکه با آنتن دادن به اعضای این گروهک تروریستی از جمله اردشیر امیرارجمند، آنتن این شبکه دولتی    را در اختیارمنافقین قرار داده بود.

گفتنی است BBC  فارسی، با در اختیار قرار دادن امکانات خود به گروهک‌های تروریستی تجزیه طلب و اعضای وابسته به سلطنت طلب‌ها و همچنین گروهک‌ تروریستی ریگی، خدمات گسترده‌ای را در اختیار آن‌ها قرار داده است.



کلمات کلیدی : ماهوارهمنافقین
لوازم التحریر اسلامی- ایرانی صدای ضدانقلاب را درآورد
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 1:10 صبح

 


لوازم‌التحریر اسلامی- ایرانی صدای ضدانقلاب را درآورد +سند


نقل قول:
در همین راستا رادیو صدای آلمان موسوم به دویچه‌وله که به عنوان بوق تبلیغاتی سازمان جاسوسی آلمان در فضای رسانه‌ای نقش ایفا می‌کند با انتشار یک گزارش خبری به تخریب لوازم‌التحریر‌ تولیدشده با شاخصه‌های اسلامی ـ ایرانی پرداخته است. همان‌طور که پیش‌تر نیز بار‌ها به آن اشاره شده است دویچه‌وله بر روی موضوعات فرهنگی تمرکز ویژه دارد لذا به موضوع لوازم‌التحریر اسلامی حمله کرده است.



هجمه و حمله به اقدامات مثبت نظام و تخریب آن‌ها از سوی شبکه‌های ماهواره‌ای اتفاق جدیدی در حوزه جنگ روانی و فشار علیه مردم ایران اسلامی نبوده و نیست. حتی بلند شدن جیغ بنفش دشمنان خبر از به هدف نشستن تیر جبهه انقلاب بر قلب دشمنان می‌دهد و این به جای ناراحتی و ابرو در هم کشیدن باعث شعف و شادی در بین امت حزب‌الله می‌شود. اما پیام دیگری که این تخریب‌های ضد انقلاب در دل خود دارد آشکار شدن ضعف آن‌ها در پاسخ‌گویی و نقد مستدل اقدامات منطقی و مستدل نظام و انقلاب است و چون در این حوزه ضعف شدیدی مشاهده می‌کنند، لذا روی به تخریب می‌آورند.



در همین راستا رادیو صدای آلمان موسوم به دویچه‌وله که به عنوان بوق تبلیغاتی سازمان جاسوسی آلمان در فضای رسانه‌ای نقش ایفا می‌کند با انتشار یک گزارش خبری به تخریب لوازم‌التحریر‌ تولیدشده با شاخصه‌های اسلامی ـ ایرانی پرداخته است. همان‌طور که پیش‌تر نیز بار‌ها به آن اشاره شده است دویچه‌وله بر روی موضوعات فرهنگی تمرکز ویژه دارد لذا به موضوع لوازم‌التحریر اسلامی حمله کرده است.
وب‌سایت این رادیو که ظاهراً مساله‌ یا نکته خاصی در این نوشت‌افزار‌ها برای انتقاد و تخریب پیدا نکرده دست به دامن بحران کاغذ شده و با آسمان و ریسمان به هم بافتن تلاش کرده تا این نکته را مخاطبان اعلام کند که هزینه این محصولات بالا‌تر از مشابه خارجی است، در این‌باره اینچنین می‌نویسد: «موسسه «روشنای زندگی» با چه میزان تولید و با چه قیمتی می‌خواهد دفتری را وارد بازار کند که تصویر «شهید چمران» بر روی آن نقش بسته است؟»
رسانه سرویس امنیتی آلمان همچنین با طرح سؤالی مبنی بر این‌که چند درصد مردم حاضر هستند تا تولیدات ایدئولوژیک برای فرزندان خود تهیه کنند تلاش کرده تا به نوعی مردم ایران اسلامی را از اسلام و ارزش‌های اسلامی و انقلابی دل‌زده و خسته معرف کند. این ادعا در حالی از سوی رسانه‌های بیگانه و ضد انقلاب مطرح می‌شود که با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها مردم در پایداری و مقاومت بر سر ارزش‌ها امام و شهدا خسته نشده‌اند بلکه نسل‌های سوم و چهارم انقلاب اگر اعتقادشان به آرمان‌ها و اهداف نظام و انقلاب بیشتر از نسل اول نباشد یقیناً کمتر نیست.
در ادامه نیز این وب‌سایت با مسخره کردن این دیدگاه که دشمنان مردم دنیا در اتاق‌های فکر سازمان‌های جاسوسی استکبار با تولید فیلم‌هایی با محتوای ضد فرهنگی در جهت ادامه سلطه خود بر کشورهای سلطه‌پذیر هستند کوشش کرده تا این اقدام درخور تقدیر تعدادی جوان حزب‌اللهی را تخریب کند.
تا پیش از این نوشت‌افزارهایی برای کودکان و نوجوانان در کشور توزیع می‌گشت که چیزی به غیر از آثار غیر اخلاقی بر روح و روان کودک و کشاندن آنان به سمت خشونت و خوی حیوانیت به دنبال نداشت و اتفاقاً خانواده‌ها و والدین آنان نیز از این مساله به شدت ناراحت بوده و نگرانی خود را نیز ابراز می‌کردند که حال با توزیع این نوشت‌افزارهای اسلامی ـ ایرانی در کشور دغدغه مهمی از آنان بر طرف شده و جالب‌تر آن‌جاست که کودکان و نوجوانان نیز از این لوازم‌التحریر استقبال بسیار خوبی کرده‌اند.
لازم به ذکر است این جیغ بنفش و سرخی که از ناحیه رسانه‌های ضد انقلاب و معاند برخاسته است چیزی به غیر از درست و حق بودن این اقدام نبوده و نیست و جوانان حزب‌اللهی باید با قوت و همت بیشتر مسیر خود را ادامه دهند.

منبع: دیده بان


کلمات کلیدی : غرب
آیا با آمریکا میشود...
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:17 صبح

معامله مصالحه با محارب؟!  


آیا با آمریکا می‌شود «مصالحه» کرد و به توافق رسید؟ آیا می‌توان با این رژیم منافع مشترک پیدا کرد و اصطلاحا با او «بست»؟ یکی از چهره‌های سیاسی اخیرا گفته که «مصالحه با دشمن مسالمت‌جو هم رواست» و در پیام خود به همایش (بین‌المللی؟!) صلح و سفیران آن استدلال کرده «سفیران صلح در مقابل محاربان هم باید این آیه قرآن را چراغ راه خویش کنند که؛ و ان جنحوا للسّلم فاجنح لها و توکل علی‌الله. اگر دشمنان به مسالمت تمایل داشتند، تو نیز مایل به صلح باش و بر خدا توکل کن. آیه 61 سوره شریفه انفال». سوال این است که شرع و عقل و تجربه درباره مصالحه با آمریکا چگونه داوری می‌کند؟
فعلا بیایید از جلف بازی طیفی از رسانه‌های سیاسی زرد بر سر سفر پادشاه عمان و جفری فلتمن معاون آمریکایی دبیرکل سازمان ملل به تهران عبور کنیم- فلتمن تابستان سال گذشته نیز در جریان اجلاس سران جنبش عدم تعهد به همراه بان کی مون به تهران آمد اما عقده دل جریان عاشق پیشه گشوده نشد!- چه اینکه چالش میان ما و آمریکا از جنس رودربایستی دو فرد دچار سوءتفاهم و قهر نیست. البته شأن سلطان قابوس اجل از آن است که با معاون سابق وزیر خارجه آمریکا (فلتمن) قیاس شود اما نه پادشاه عمان اولین بار است که به تهران می‌آید و نه سفر معاون آمریکایی آقای بان کی مون (عامل تحریک برخی آشوب‌طلبی‌ها در لبنان) نوبرانه است؛ همان گونه که انتشار اسناد سوخته و بی‌ارزش سازمان سیا پس از 60 سال مبنی بر تایید دخالت در کودتای 28 مرداد 1332 جز لبخند تمسخر بر صورت ناظران ایرانی نمی‌نشاند. چالش ایران و آمریکا عمیق‌تر از آن است که با چند چشم‌بندی رسانه‌ای- دیپلماتیک وصله پینه و رفع و رجوع شود. این شکاف در همین 60 سال آن قدر وصله و پینه شده که دیگر «رفوبردار» نباشد.
طرفداران مصالحه با آمریکا دو طیفند یا به تناسب نوسان روزگار یکی از دو استدلال را پیش می‌کشند. یک طیف یا یک استدلال نگاه کاملا خوش‌گمانانه به آمریکا دارد و معتقد است که اساسا می‌توان با آمریکا دوستی استراتژیک داشت. طیف یا تلقی دوم می‌گوید قبول داریم که با آمریکا نمی‌شود دوستی کرد اما به اعتبار تهدیدهای موجود، باید با این قدرت کنار آمد و تهدیدزدایی کرد تا زمینه گشایش برای کشور فراهم شود. طیف اول اساسا رفتار انتحاری با اعتبار خود و تجارب تاریخ دارند. حتی اگر کسی قائل به جمهوری اسلامی هم نباشد اما میهن‌دوست باشد، ذره‌ای در خباثت و غداری آمریکا شک نمی‌کند. همین روزها که آمریکا و اسرائیل و انگلیس، جنجال استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه علیه کودکان شهروند خود در حومه دمشق را داغ کرده‌اند، گزارش فارین پالیسی حاکی از این است که دولت آمریکا حد فاصل سال‌های 1983 تا 1988 (1362-67) از کاربرد سلاح‌های شیمیایی علیه مردم ایران توسط رژیم صدام خبر داشت و از آن حمایت می‌کرد.
اما اگر از جریان شیفته بگذریم، موضوع تهدیدزدایی و مصلحت‌اندیشی معطوف به آن، موضوع قابل تامل‌تری است. البته همین جا باید متذکر شد که شیوه رفتاری برخی سیاستمداران مدعی مصلحت‌گرایی در این زمینه نقض غرض و عمیقا تهدید افزاست؛ به این اعتبار که علامت غلط و پالس اشتباه به دشمن می‌فرستد. چه در میدان رزم و چه در میان یک بازی، بدترین حالت این است که حریف دست شما را خوانده باشد یا احساس کند شما پیشاپیش خود را باخته‌اید. این برآورد و دریافت، قطعا حریف را گستاخ‌تر و طلبکارتر می‌کند و هزینه‌های بزرگی را تحمیل می‌نماید. رفتار 10 سال پیش جریان حاکم بر دولت و مجلس اصلاحات - که البته صرفا از سر شیفتگی و رعب نبود و بعضا نشانه‌های نفوذ نیز به چشم می‌آمد- چنان کمرشکن بود که مثلا وقتی تیم مذاکره‌کننده به ریاست دکتر روحانی به طرف غربی می‌گفت ما نمی‌توانیم پروتکل الحاقی ان‌پی‌تی یا توقف نامحدود غنی‌سازی را بپذیریم، دیپلمات آن طرف میز لبخند می‌زد و با اسم و رسم، آدرس مجلس و برخی محافل دولتی را می‌داد که حتی طرح سه فوریتی را نیز در این زمینه تهیه کرده بلکه خطاب به رهبر عالی نظام نامه سرگشاده نوشته بودند که اگر جام زهر تسلیم را باید سر کشید، وقتش همین حالاست! برخی از همان نماینده‌ها اکنون در آمریکا و انگلیس و فرانسه و بلژیک پناهندگی گرفته و با لابی صهیونیستی در آمریکا و سلطنت‌طلبان مراوده کامل دارند.
مهم این است که بفهمیم چالش ما و آمریکا در کدام سطح است؟ آیا اختلاف موجود روبنایی و حل‌شدنی است یا آنها با اصل موجودیت ما مشکل دارند؟ به نحو دیگری هم می‌شود سؤال را مطرح کرد و آن این که آیا آمریکایی‌ها مثلا با شخص رئیس جمهور منتخب قبلی ملت ایران مشکل داشتند و با منتخب جدید دشمنی نمی‌ورزند؟ یعنی مسئله‌ای شخصی در میان بود و در این دو ماهی که دکتر روحانی به جای دکتر احمدی‌نژاد انتخاب شده، دولت و مجلس آمریکا پالس‌های ویژه‌ای- نظیر اعمال تحریم‌های خصمانه جدید از سوی دولت و تصویب تحریم‌های تازه از سوی مجلس نمایندگان!- ارسال نکرده‌اند که چشم بر واقعیت‌ها می‌بندیم و می‌گوییم: «مصالحه با دشمن مسالمت‌جو رواست»؟! نگارنده در مقام آن نیست که به نیت‌خوانی 2 اظهارنظر آقای هاشمی- یکی پیام به همایش صلح و دیگری مصاحبه با فصلنامه مطالعات بین‌الملل- که به فاصله یک روز منتشر شد، بپردازد و گمانه‌زنی کند که این سخنان خطا از سر خیرخواهی است یا تلاشی برای جبران آسیب‌های حیثیتی شخصی که خود وی طی 8-7 سال گذشته- بلکه دو دهه اخیر- مسبب آن بوده است. اما فارغ از قصد و نیت گوینده، اولا خطاهای مهمی در این استنتاج و استدلال نهفته است و ثانیا پالس‌ها و آدرس‌های غلطی به دشمن می‌دهند.
اینکه گفته شود «مصالحه با دشمن مسالمت‌جو رواست» یک حرف است که مستند آن همان آیه شریفه 61 سوره انفال می‌باشد و اینکه «محاربان» را با «دشمن مسالمت‌جو» خلط کنیم و حکم یکی را بر دیگری جاری سازیم، حرف دیگری است. بلاتشبیه مانند این است که بگوییم باید به بیمار بی‌رمق و دارای فشار خون پایین سرم قندی داد و همان جا حکم کنیم که همین حکم برای بیمار دارای فشار خون مثلا 20 ضرورت دارد و باید به او هم قند و شیرینی خوراند! سوره انفال قطعا با آیه 61 شروع نمی‌شود. آیه «و ان جنحوا للسّلم...» با همین «واو» معطوف به آیه ماقبل خود است که می‌فرماید «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوهًٍْ...، هر نیرویی که در قدرت دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید... تا بوسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید». آیه 60 تکلیف ما را با دشمن مهاجم و محارب مشخص می‌کند و پس از آن می‌فرماید «و اگر تمایل به صلح نشان دادند، تو نیز از در صلح درآی و بر خدا توکل کن». اما مسئله سوال‌برانگیزتر، نشر همزمان مصاحبه با فصلنامه مطالعات بین‌المللی است. اگر به حرمت آقای هاشمی از تعبیر خودزنی ابا کنیم، باید گفت این سخنان نقض غرض و خالی کردن زیر پای استدلال و اعتبار گوینده با هم است. یعنی می‌شود نامه‌ای را تایپ هم نکرد و خدمت امام فرستاد تا دست کسی نیفتد و حالا همین اقدام به ظاهر سّری را علنا جار زد؟! ثم ماذا؟! طرف آمریکایی باید برای این خوداظهاری(!) کف بزند و شما را تشویق کند که می‌گویید نه امروز بلکه 7-26 سال پیش مقابل آمریکا کم آورده بودید؟
آقای هاشمی در این مصاحبه پس از تخطئه افراط و جانبداری از میانه‌روی می‌گوید «من در سالهای آخر حیات حضرت امام نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم.... نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم، مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است [!] ... می‌خواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که [با مخالفت امام] نتوانستم؛ نتوانستم غیر از این است که نخواستم... [دفاع از فلسطین و حزب‌الله] قابل دفاع بوده به شرط اینکه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، این‌گونه مسائل قابل تحمل است»! اینجا نکات مهمی وجود دارد. اولا شمای جای آن رصدگر اطلاعاتی و سیاسی آمریکایی یا انگلیسی که این مواضع را رصد می‌کند؛ آیا جز به این نتیجه می‌رسید که در قبال این نوع اظهارات - که در میان شبه اصلاح‌طلبان نظیر زیاد دارد- باید بر فشارها افزود و عرصه را تنگ‌تر کرد؟! ثانیا مقامات دولت‌های سازندگی و اصلاحات در 16 سال مدیریت خود کدام «ماجراجویی» را کردند که توسط آمریکا و اروپا به گوشه رینگ کشانده و تحقیر شدند؟! آیا پیشرفت علمی ماجراجویی بود یا تلاش برای بومی‌ کردن فناوری هسته‌ای؟! چرا در طول آن 16 سال مدام فتیله تحریم‌ها بالاتر کشیده شد؟ ثالثا چه چیزهایی شامل عنوان ماجراجویی می‌شود که باید کنار گذاشت و بر سر چه چیزهایی می‌توان توافق کرد؟ آیا آمریکا و غرب حدّی برای توقف مطالبات می‌شناسد؟ آیا غنی‌سازی 20 درصد ماجراجویی است یا غنی‌سازی 5/3درصد؟ 10 سال یا 20 سال پیش که اصلا غنی‌سازی نداشتیم. آن روز بهانه چه بود؟ وقتی قرار شد عقب‌نشینی کنید، دشمن به یک امتیاز و 2 امتیاز بسنده نمی‌کند. آن‌ وقت مدعی خود شما خواهند شد. اگر حزب‌الله ترمز اشغالگران صهیونیست را نکشیده بود، امروز باید در خاک خود با آنها می‌جنگیدیم. از نگاه مستکبران اصل قیام ملت ایران در تداوم نهضت ملی شدن نفت و نهضت مشروطیت، ماجراجویی بوده و مستوجب مجازات است و آقای هاشمی نیز جزو پیشگامان همین ماجراجویی است!
آقای هاشمی را هرگز نمی‌توان با مصدق مقایسه کرد. هاشمی روحانی است، زندان چشیده و شکنجه دیده است. او همان کسی است که زمانی در خطبه‌های نمازجمعه گفت آمریکایی‌ها مسائل را مانند گاو تحلیل می‌کنند. مصدق لباس روحانیت بر تن نداشت و مدعی اسلام نبود. او به نشانه تجدد، کراوات بر گردن و شعار ملی‌گرایی سکولار بر زبان داشت. گروهی مصدق را عضو لژ فراماسونری که به نهضت خیانت کرد، خوانده و دیگران از او قهرمان ملی ساخته‌اند اما فارغ از نیت خوانی مصدق، هر دو گروه شهادت می‌دهند که خوش‌بینی و خوش‌گمانی وی به مصالحه با آمریکا ملت ایران را - به سال- 25 سال عقب انداخت. حق با نواب صفوی بود که پیغام داد «شما پای آمریکا را به کشور باز می‌کنید و ملت دوباره باید فداکاری کند و شهید بدهد و سالها زجر بکشد تا آمریکا را بیرون کند». تجربه نیاندوختن از عبرت‌های تاریخ عین افراط و تفریط است. به قول حافظ شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای- قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه؟!

منبع:   کیهان



کلمات کلیدی : امریکااصلاح طلبان
اغتشاش در ایران
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:0 صبح
پروژه حفظ و افزایش تحریم های آمریکا، چرا به اجرا درمی آید؟

"دیپلماسی تحریمی آمریکا" و هدف‌گذاری اغتشاش در ایران

ریچارد هاس گفت: ما باید پیشنهادهایی بدهیم که ایران را کوچک نشمارد؛ نقش ایران باید معیّن شود و این کار علنی باشد. باید به 50درصدی که به روحانی رأی دادند بگوییم به دولت آنها چه پیشنهادهایی داده‌ایم. از نظر آمریکا باید به مردم ایران القا شود که مسؤول همه نابسامانی‌ها تحریم است و مسؤول تحریم‌ها نظام.

گروه سیاسی مشرق- معمولاً دیپلماسی بخصوص در مورد پرونده های کلان و مناقشه برانگیز بین المللی پُشت درهای بسته صورت می گیرد و بطور عمومی بخش کوچکی از توافقات، علنی می شوند. با این وجود طرح منظّمی در «ایالات متّحده آمریکا» تدوین شده است که به سیاستمداران این کشور به‌طور جدّی پیشنهاد می کند، این رویّه درباره پرونده هسته ای «جمهوری اسلامی ایران» متوقّف شود و سازوکارهایی اتّخاذ شود که مذاکرات جهانی با ایران در رابطه با پرونده هسته ای بطوری آشکار و با یک جنگ روانی بزرگ به متن توده های مردمی ایران کشیده شود. این یک پروژه جدید آمریکایی است که از آن به "پروژه دیپلماسی تحریمی آمریکا" یاد می کنیم و نشان خواهیم داد که منظور از حفظ و افزایش تحریم ها بخصوص بعد از پیروزی «حسن روحانی» - کاندیدایی که تحت نام "اعتدال گرا    " (Moderate) به دنیا معرّفی شد- چیست؟ 

مسئله این است که از نظر معتبرترین اتاق فکرهای آمریکا، انتخاب «حسن روحانی» در ایران که عُمدتاً مرهون آراء شهرستان ها بود؛ محصول "رژیم تحریم ها" است. با این وجود وقتی یک سناریو کارآمدی خود را تا میانه راه اثبات کرده، چه دلیلی وجود دارد که گردانندگان پروژه؛ در پرده های پایانی آن را متوقّف کنند.

خبرگزاری «آسیوشتیدپرس   » (A.P) می نویسد: «انتخاب «روحانی» از تأثیر تحریم ها ناشی شده است ... تأثیر یکباره تحریم‌ها بر اقتصاد ایران، باعث شد (مردم ایران) یکباره از خواب بیدار شوند ... حالا که تحریم ها اصلی ترین عامل روی کار آمدن «روحانی» بوده، آیا این درست است که تحریم‌ها کاهش پیدا کند؟» (31/3/1392). «مایکل سینک» نیز در مقاله ای که در روزنامه «واشنگتن پُست» منتشر شد، می نویسد: «دولت «اوباما» نمی تواند این احتمال را رد کند که فشار بین المللی بر ایران در نهایت نوعی از تغییر که به دنبالش بوده را بوجود آورده، امّا همچنین نمی تواند خطر کند و فشارهایی را که با زحمت زیاد علیه ایران تجمیع کرده؛ صرفاً به دلیل امیدواری و گمانه زنی تخفیف دهد.» (30/3/1392).

لازم است پا را کمی از رسانه ها فراتر بگذاریم، این حقیقت قابل کتمان نیست که جراید و رسانه های منتسب به اصلاحات که امروز خود را شریک پیروزی «روحانی» می‌دانند؛ در مواجهه با پالس های مذاکره ای آمریکا (بخوانید هویج) ذوق زده می شوند و در مقابل، هنگام برخورد با پالس های فشار (بخوانید چُماق) همه چیز را چنان سانسور می کنند که گویی اصلاً چیزی وجود نداشته است.

چیزی از رسانه ای شدن نامه 118 نماینده کنگره به «باراک اوباما» مبنی بر توصیه برای بکارگیری لحن نرم با رئیس جمهور جدید ایران و البتّه تصویب به تأخیر انداختن اجرای «تحریم های اوّل جولای» نگذشته بود که ناگهان خبر تصویب طرح جدید تحریمی علیه ایران از راه رسید. مصوّبه جدید کنگره که با 400 رأی موافق و 18 رأی مخالف به تصویب رسیده از «دولت ایالات متّحده» می خواهد، از طریق قدرت و اختیاری که بواسطه قانون «اعمال قدرت اقتصادی در شرایط اضطراری بین المللی» دارد؛ استراتژی را اتّخاذ کند که باقیمانده صادرات نفت ایران که حدود یک میلیون بشکه در روز است؛ نیز قطع شود. بر این اساس، بعد از یکسال، معافیت های اعطاء شده به شرکت های چینی، ژاپنی، ترکیه ای و کُره ای که همچنان به واردات نفت از ایران می پردازند، لغو خواهند شد (روزنامه صهیونیستی «جورزالم پُست»- 3/5/1392)

سانسور خبر مهم تصویب رژیم تحریمی جدید در کنگره با 400 رأی موافق توسّط جراید اصلاح طلب

ذوق زدگی جراید اصلاح طلب از خبر کم اهمیت نامه 118 نماینده کنگره

البتّه «رئیس جمهوری» و احیاناً تیم مشاورانش در این گرداب رسانه ای غرق نشده اند. چرا که وقتی بخت «روحانی» به سخنرانی «تحلیف» رسید، در مواجهه ای آشکار با مسیر دو طرفه "فشار- مذاکره‌ای" آمریکا گفت: «ملّتی را که با مشارکت گسترده در انتخابات شرکت می کند، نمی‌توان با "تحریم" به تسلیم واداشت و یا به جنگ تهدید کرد. تنها راه تعامل با ایران، گفتگو از جایگاه برابر، اعتمادسازی متقابل و احترام دوجانبه و کاستن از خصومت هاست. تعامل سازنده براساس ... موضع برابر، مبنای روابط ما با سایر کشورها را تشکیل خواهد داد ... به صراحت می گویم؛ اگر پاسخ مناسب می خواهید، نه با زبان "تحریم"، که با زبان تکریم با ایران سخن بگویید.» (13/5/1392)؛ جملاتی که باعث شد وی تشویق یکپارچه حضّار در صحن مجلس را نصیب خویش نماید.

بی تردید باید این جملات را پُرتنین‌ترین بخش مراسم «تحلیف» برای خارجی ها فرض نمود، پژواکی که البتّه خیلی زود به گوش سیاستمداران «کاخ سفید» نیز رسید، زیرا حدود یک ساعت بعد از اتمام مراسم «تحلیف» در «تهران»، «دفتر مطبوعاتی کاخ سفید» بیانیه‌ای را در «واشنگتن دی. سی» منتشر نمود: «همزمان با روزی که حجّت ‌الاسلام دکتر «حسن روحانی» سوگند یاد کرد، بار دیگر به مردم ایران که در انتخابات کاری کردند تا صدایشان شنیده شود؛ تبریک عرض می‌کنیم ... در صورتی‌که دولت جدید راه تعامل اساسی و جدّی در پیش بگیرد تا به تعهّدات بین‌المللی اش پایبند باشد و راه حلّی صلح آمیز برای این موضوع پیدا کند، یک شریک مشتاق در آمریکا پیدا خواهد کرد!».

این نشان می داد که از نظر مقامات «کاخ سفید»، همچنان باید گام اوّل برای باز شدن یک پنجره واقعی از دیپلماسی و کاهش فشارها از سوی «دولت روحانی» برداشته شود و اینکه: "درب بر روی یک پاشنه می چرخد". البتّه دادن امتیازهایی در حدّ آبنبات چوبی برای ساپورت تبلیغاتی تیم جدید دور از انتظار نیست و به احتمال زیاد اجرایی خواهد شد، چنانچه «گری هوف بائر» از محقّقان مطرح در مؤسّسه «اقتصاد بین الملل پیترسون» می گوید: «به نظرم دولت (آمریکا)به این اندازه عاقل هست که بداند باید آبروی ایرانی ها را حفظ کند و "برگ زیتون" را به آنها پیشنهاد دهد. چنین پیشنهاداتی ارزان است! و ما تیرهای زیادی از این دست در تیردان داریم.» (خبرگزاری «آسیوشیتدپرس»- 31/3/1392).

لیکن آنچه محلّ منازعه و مناقشه است، امتیازهای اساسی است که هر دو طرف می توانند ارائه دهند. مسئله این است که آیا امتیازاتی واقعی که خطوط قرمز یا حدّاقل بخشی از برنامه های بلندمدّت هر یک از طرفین را به بازی می‌گیرند، روی میز مذاکره قرار خواهند گرفت یا نه؟ رصد گزارش های راهبُردی غرب اینطور وانمود می کند که تا گام اوّل اساسی از سوی ایران برداشته نشود، خبری از یک گام واقعی و سازنده از سوی آمریکا نخواهد بود. و سوال این است که چرا «اوباما» و تصمیم سازان اصلی سیاست خارجی امروز آمریکا، به خواسته آن دسته از استراتژیست‌هایی که خواهان نرمش ظاهری و ملایمت بیشتر با ایران هستند؛ توجّه درخوری نمی کنند؟ و چرا آمریکا نمی خواهد، دولت مورد حمایت «هاشمی رفسنجانی» و اصلاح طلبان که روی سرمایه مدیریت پالس جهانی اش حساب زیادی باز کرده؛ را از تیغ انتقاد انقلابیون داخلی مبنی بر ناکارآمد بودن سیاست "تنش زدایی" برهاند؟

اکنون که با تغییر رئیس جمهور، مفاهیم سیاسی و جهتگیری ها در دولت ایران تغییر یافته است؛ بکارگیری سیاست "رقابت و تحدید نفوذ" علیه «جمهوری اسلامی» نیز که پیشتر در آمریکا مطرح شده بود، رفته رفته به تمسخر گرفته می شود. از این حیث در حال حاضر حدّاقلی ترین سیاست آمریکا و مجموعه تمدّنی غرب علیه ایران، حول استراتژی "تغییر رفتار ایران" متمرکز می‌شود؛ که باید متذکّر شد، این تغییر استراتژی دقیقاً منطبق و برآمده از تغییرات در شطرنجی است که ایران طیّ انتخابات بوجود آورد.

با این حال کانونی ترین سوال در مجموعه های تصمیم ساز آمریکا این است که: کدامین راه به "تغییر رفتار" در ایران منتهی می شود؟ در پاسخ به این پرسش است که تقریباً این مفاهمه به یک اصل عمومی و پذیرفته شده در قریب به اتّفاق استراتژیست های آمریکا تبدیل شده است که تنها و تنها نهادی که تغییر رفتار در آن منجر به تغییر رفتار نظام «جمهوری اسلامی» می شود؛ نهاد رهبری در ایران است. آمریکا یک جواب مشخّص از «روحانی» می خواهد تا فشارها را مرحله به مرحله کاهش دهد، اینکه جهت تسلّط و تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیران کلان در ایران؛ نهادهای کانونی قدرت نظام را تحت فشار قرار دهد.

«ری تکیه»، «عضو ارشد شورای عالی روابط خارجی آمریکا» در این رابطه برای اندیشکده «شورای روابط خارجی» می نویسد: «اگر «روحانی» بتواند موفّق شود تا قدرت خود را روی مراکز قدرت چندگانه «جمهوری اسلامی» مسلّط کند، آنگاه بواقع می تواند یک "رئیس جمهور اصلاحاتی" باشد. امّا این فشار بیشتر روی شخص اوست و آمریکا نمی تواند برای آسان ساختن این مسیر، اقدامات زیادی انجام بدهد» (19/4/1392). لذا آمریکایی‌ها منتظرند تا ببینند، این فشارها از سوی «روحانی» تا چه حدّ اجراء می شوند و مهمتر اینکه فشارها تا چه میزان بر "تصمیم‌گیر نهایی" مؤثّر هستند.

«ری تکیه»، عضو ارشد ایرانی-آمریکایی تبار «شورای روابط خارجی آمریکا» و دستیار ارشد «دنیس راس»

وی پست جدید پیشنهادی برای عضویت در «شورای عالی امنیت ملّی ایالات متّحده» را نپذیرفت- این شورا از مهمترین تصمیم گیران در عرصه امنیتی و سیاست های خارجی آمریکاست

«ری تکیه» در همین تحلیل می نویسد: «سؤال اساسی که در مورد «روحانی» مطرح است، این است که او تا چه اندازه قدرت دارد؟ با وجود نظم سیاسی فشرده ایران، «دفتر ریاست جمهوری» هنوز می تواند تأثیرگذار باشد ... با این وجود در کتاب 700 صفحه‌ای «روحانی»، «خاتمی» تا حدود زیادی از صحنه حذف شده است. با او مشاوره هایی صورت می گرفته امّا بعنوان یک رُکن اصلی مطرح نبوده است. در مورد موضوعات مهم بعد از 2001 م.، «خاتمی» همواره در پس زمینه قرار داشته و با وجود اینکه چهره اصلی دولت به شمار می رفته؛ به ندرت دارای نفوذ بوده است. امّا امروز ... این محدودیت‌های ریاست جمهوری با موضوعات مختلفی که ایران با آنها درگیر است؛ ترکیب شده است.».

علاوه بر این گزارش، ده ها گزارش و تحلیل دیگر که اغلب از تینگ تنک های آمریکایی با رویکردهای مختلف منتشر شده نیز؛ سئوال کانونی خویش را روی میزان تأثیرگذاری «روحانی» بر "بافت تصمیم‌گیر مرکزی" کشور بنا نهاده اند و البته سعی دارند در فضای جنگ روانی به افکار عمومی بقبولانند که بین دو نهاد تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی شکاف هست تا در نهایت تقصیرات اصلی تحریم‌ها را بر گردن کانون های راهبردی نظام بیندازند.

بسیاری از آنها معتقدند رهبر معظّم انقلاب اسلامی که پشتوانه اصلی پیشبرندگی برنامه هایش را بر حمایت های مردمی و بصیرت عمومی در بزنگاه ها استوار می‌کند؛ هرگز بر سر مسائل مهم کوتاه نخواهد آمد. لذا تمام توان خویش را برای تضعیف پشتوانه مردمی نظام منعطف کرده اند. آنها خوب می دانند که نسخه ایجاد شکاف بین قوّه تصمیم ساز و تصمیم‌گیر در «جمهوری اسلامی»، از طریق فشار مجموعه های تحت نظر «نهاد ریاست جمهوری» (تصمیم ساز) به نهاد رهبری (تصمیم‌گیر) را یکبار آزموده‌اند و در انتها نتیجه بخش نبوده است.

هم استراتژیست‌های خارجی و هم تئوریسین های افراطی اصلاحات در تحلیل دلایل شکست پروژه «دوم خرداد» به‌خصوص درباره مذاکره معتقدند؛ برگ برنده نظام در آخرین پرده های سناریو، حمایت های مردمی از تصمیمات ولی فقیه بوده است. افراطیون اصلاحات معتقدند، بی‌اهمّیت شدن "شبکه سازی اجتماعی اصلاح جو" در نسبت با حجم "اصلاح جویی درون حاکمیتی" در دولت «خاتمی»؛ بزرگترین اشتباه راهبُردی آنان بوده که منجر به پیروزی نظام شد. آنها همچنین در مورد تحلیل علل شکست پروژه «فتنه 88» (انقلاب مخملی) به این نتیجه می رسند که محدود بودن بدنه «جنبش سبز» در اقشار مرفّه، طبقه متوسّط شهری و نخبگانی «تهران» و همزمان غفلت از مطالبات توده های مردمی و به‌خصوص اقشار مستضعف؛ ضریب بالایی در رقم خوردن شکست داشته است.

لذا تمرکز سیاسی در جهت مفاهمه با اقشار فقیرتر جامعه و به‌خصوص در شهرستان‌ها از ایّام «انتخابات مجلس نهم» (اسفندماه 1390 ه.ش) آغاز شد و امروز می‌توانید ماحصل قسمتی از این تلاش های زیرپوستی را در رأی‌آوری «روحانی» در شهرهای کوچک؛ مشاهده کنید.

شاید هم به همین دلیل باشد که فتح وزارتخانه های «کار»، «آموزش و پرورش»، «کشاورزی» و «علوم» در «کابینه یازدهم» برای اصلاح طلبان مهمتر بود. وزارت‌های «کار» و «کشاورزی» بیشترین ارتباط ارگانیک را با زحمت کش ترین و البتّه فرودستان اقتصادی جامعه دارند، اقشاری که عموماً بیشترین رنج ها را از فشارهای اقتصادی دریافت می‌کنند. «آموزش و پرورش» نیز با ظرفیت پرسنلی 1 میلیون نفر که عموماً در بحران های اقتصادی بسیار ضربه‌پذیر هستند، این امکان را دارد که پروسه کادرسازی و ارتباط مردمی با خانوده های بیش از 12 میلیون دانش‌آموز را تسهیل نماید. وزارت «علوم» به‌دلیل مرتبط بودن با قشر دانشجویی بسیار با اهمیت است، دانشجویان علاوه بر اینکه قدرت ایجاد شبکه های اجتماعی را دارند؛ می توانند گام های اوّلیه یک جریان یا جنبش اجتماعی را بدون پروا از پیگیری های قضائی بردارند.

به نظر، این یک سناریوی سر و ته دار است که زوایای مختلف آن و ریزه کاری های بسیارش، مورد توجّه بوده است. در این میان آمریکا قصد ندارد این پروژه بزرگ را که اخیراً و بعد از انتخابات به آن امیدوار تر شده را ناگهان پای احتمالات ضعیف ذبح نماید. آنها معتقدند کسی که باید خود را با این سناریو هماهنگ کند، «روحانی» است و اگر او به قواعد این بازی پایبند باشد؛ به‌عنوان یک "رئیس جمهور اصلاحاتی" می تواند از مزایای جانبی آن بهره مند شود در غیر اینصورت این قطار به راه افتاده است، بدون اینکه به این متوجّه باشد که «روحانی» و حلقه یارانش سوار آن می شوند یا خیر. راز عمومی کردن و کشیدن پای افکار عمومی به دیپلماسی تحریم نیز دقیقاً همین است.

از نظر آمریکا و اسرائیل، مردم ایران باید بدانند مسئول فشارهای اقتصادی و بالا و پایین شدن قدرت خرید آنها کیست؟ آنها می خواهند پاسخ این سوال را طبق ایده‌های خود و بر طبق یک عملیّات روانی منظّم به‌موازات یک عملیّات سیاسی- اطّلاعاتی رژیم مند؛ به مردم ایران القاء کنند. اینکه کلید کاهش فشارهای تحریم دست یک نفر است و او رهبر معظّم انقلاب اسلامی و همه یارانش هستند. چه «روحانی» و دولتش جزء یاران این مرجعیت سیاسی- دینی باشند و چه نباشند، مسئله فرقی نمی کند؛ اینجا سیبل، فقط و فقط یک نهاد دینی- سیاسی و استراتژیک است و آن یقیناً «ولایت مطلقه فقیه» است.

یکی از مهمترین مقامات تصمیم ساز و تصمیم گیر در آمریکا که به ساخت پروژه "دیپلماسی عمومی تحریمی" اشاره کرده است، «ریچارد هاس» است. بسیاری از مردم و نخبگان با نام وی بعد از فتنه آشنا شدند که کارشناسان، تئوری بکارگیری الگوی "ائتلاف سفیدِ" وی طیّ فتنه را گوشزد کردند. «ریچارد هاس» که از 2003 م. «رئیس شورای روابط خارجی آمریکا» - بالاترین مرجع سیاست‌گذاری خارجی آمریکا- است، طیّ تحلیلی برای «پروجکت سیندیکیت» می نویسد: «اکنون گزینه سومِ "مذاکره" ظهور کرده است. در واقع چنین گزینه ای سال هاست که روی میز است امّا آنچه اکنون تغییر کرده، مفهوم آن است و تغییرات در مفاهیم می تواند حیاتی باشد. مهمترین تغییری که در مفهوم ایجاد شده اقتصاد رو به افول گذاشته ایران است ... امید به این بوده که فشار بتواند تهران را به انتخاب گزینه دنبال نکردن فعّالیت های تسلیحات هسته ای ترغیب کند. این فرضیه به‌زودی در بوته آزمون واقعی قرار می گیرد. ارزش ریال که پول رایج ایران است در هفته های اخیر 40 درصد کاهش یافته ... مصالحه ای که مقامات ایرانی به آن می اندیشند به لغو تحریم ها و از بین رفتن تهدید اقدام نظامی کمکی نمی کند. امّا اکنون زمان آن است که بسته پیشنهادی جامعی به ایران ارائه شود ... علاوه بر این مفّاد مهمّ این پیشنهاد باید علنی شود. به این ترتیب در صورت مخالفت ایران باید دلایل آن برای مردم تشریح شود ... علنی کردن بسته پیشنهادی مزیّت دیگری نیز دارد و آن این است که مردم ایران از دلیل اقدام نظامی احتمالی آگاه خواهند شد. تفکّر معمول بر این است که دیپلماسی را باید در خفا انجام داد اما گاهی بهتر است که شفّافیت هر چه بیشتر بر دیپلماسی حاکم باشد. مسئله ایران نیز یکی از همین موارد است که دیپلماسی باید روشن باشد.» (29/7/1391).

«ریچارد هاس»، «رئیس شورای روابط خارجی آمریکا» از سال 2003 م.

چندی بعد و در سوم تیرماه، «فرید زکریّا» تحلیل گر ارشد خاورمیانه و مجری برنامه «G.P.S»ر شبکه«C.N.N»؛ میزگردی را برگزار کرد که «هاس» در آن حاضر می شود. وی در این مناظره می گوید: «این روند [میانه رو بودن روحانی] با شک و گمان همراه است. امّا باید آن را آزمایش کنیم. ما باید پیشنهاداتی بدهیم که ایران را کوچک نشمارد. پیشنهاداتی بدهیم که به ایرانی ها اجازه دهد، اقدامات مشخّصی انجام دهند و محدودیت های مشخّصی را در برنامه هسته ای انجام دهند ...ما باید مشخّص کنیم که نقش آنها چیست؛ ما باید این اقدامات را به صورت علنی انجام دهیم. ما باید از این فرصت استفاده کنیم و به 50 درصدی که به روحانی رأی دادند، بصورت علنی بگوییم که به دولت آنها چه چیزی پیشنهاد داده ایم.».

رصد مداوم اخبار آشکار نشان می دهد، اسباب اجرایی کردن پروژه فوق مبنی بر رو در رو کردن توده های مستضعف مردمی در مقابل نظام نیز به سرعت در حال راه اندازی هستند؛ که «مشرق» چندی پیش بطور مفصّل بدان پرداخت. تلاش‌ها برای احیای شبکه اجتماعی اصلاحات و فتنه، ایجاد جبهه سیاسیون مخالف، تبدیل مطالبات فراگیر اجتماعی به مطالبات سیاسی مدنی، ساخت دیوار رسانه‌های زنجیره ای برای اهداف تدافعی- تهاجمی، ایجاد شکاف اجتماعی و دوقطبی سازی مردم در قالب "اعتدال- ضدّاعتدال" و سرخط کردن ملزومات سیاسی در دولت؛ در واقع مقدّمه سازی های این پروژه هستند که در حال حاضر اخبار گسترده‌ای از این اقدامات به گوش می رسد.

حضور برنامه مند طرفداران «جنبش موهومی سبز» در همایش انتخاباتی «ستاد روحانی» در «حسینیه جماران» که مورد انتقاد وسیع رسانه های ارزشی قرار گرفت

«ستاد روحانی» فردای آن روز طیّ بیانیه ای رسمی نسبت به این هنجارشکنی عذرخواهی کرد و آن را بی ارتباط با مدیریت ستاد دانست

بنابر این لازم است هشدارهایی از این دست جدّی گرفته شود، زیرا آمریکا بطور گسترده ای در حال بازیابی سناریوهای ضدّامنیتی در خیابان های کشور است. البتّه نباید فراموش کرد؛ نظامی که توانسته پروژه هایی چون «کوی دانشگاه 78»، «قتل های زنجیره ای» و «فتنه 88» را کنترل کند، برای حلّ این دست طرح ها هم برگ های برنده ای در چنته دارد. از یاد نبریم که قوّه عاقله نظام در برابر طرّاحی ها هشیار است و منفعل ننشسته است.   منبع: مشرق نیوز



کلمات کلیدی : امریکا


 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats