سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
حقایقی از 11 سپتامبر
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:39 صبح
حقایقی از 11 سپتامبر از زبان یکی از بازماندگان این حادثه

خبرگزاری فارس: یکی از بازماندگان حادثه 11 سپتامبر با حضور در یک کنفرانس خبری در فارس، حقایقی را فاش کرد که رسانه‌های غرب تمام تلاش خود را برای پنهان کردن آن به کار گرفته بودند.


خبرگزاری فارس: حقایقی از 11 سپتامبر از زبان یکی از بازماندگان این حادثه

به گزارش فارس، «ویلیام رودریگز» یکی از بازماندگان 11 سپتامبر 2011 در یکی از برج‌های دو قلو مرکز تجارت جهانی نیویورک، امروز، سه‌شنبه در خبرگزاری فارس حضور پیدا کرد.

وی در یک کنفرانس خبری که با حضور برخی از رسانه‌های داخلی و دو نفر از مسوولان «راشاتودی» برگزار شد، به افشای برخی حقایق مربوط به 11 سپتامبر پرداخت که کاملاً متفاوت از آن چیزی است که رسانه‌های غربی از این حادثه منتشر کردند.

رودریگز در ابتدا به دلیل برگزاری این کنفرانس تشکر کرد و تأکید کرد که مایه افتخار او است که در این کنفرانس شرکت کند و در ابتدا گفت که 5 سال پیش به دین اسلام گرویده است و دلیل اینکه به ایران آمده، حضور پیدا کردن در کنفرانس «هالیوودیسم» است که به مدت 3 روز برگزار می‌شود و آنهایی که در عرصه سینما، فیلم و رسانه حضور دارند به این کنفرانس دعوت شده‌اند.

این بازمانده حادثه برج‌های دوقلو، اعلام کرد که حضور در ایران برای او یک لحظه تاریخی است زیرا برای اولین بار یک بازمانده حادثه 11 سپتامبر در ایران حضور پیدا می‌‌کند تا عشق و محبتش را در اینجا نشان دهد.

وی ادامه داد: من می‌خواهم زمانی را به شما یادآور کنم که جناب آقای احمدی نژاد، رئیس‌جمهوری ایران، آن هنگام که به محل مرکز تجارت جهانی در منهتن آمدند تا به قربانیان محل حادثه «گراند زیرو» ادای احترام کنند، مورد استقبال قرار نگرفتند و این مسئله یک رسوایی بزرگ است.

رودریگز در اینباره گفت که در آمریکا رسانه‌ها توسط صهیونیست‌ها کنترل می‌شود و بارها به رئیس‌جمهوری ایران توهین کردند و به همین دلیل او علیرغم وجود موانع به ایران آمد تا احترام خود را به آقای احمدی نژاد نشان دهد زیرا که به قربانیان حادثه 11 سپتامبر ادای احترام کرده بودند.

این بازمانده حادثه 11 سپتامبر گفت که تبلیغات منفی علیه ایران بسیار زیاد و منفی بوده است به طوریکه وقتی من وارد فرودگاه ایران شدم یک مقدار مضطرب بودم اما من مردمی را در اینجا دیدم که بسیار مهربان بودند و برخورد بسیار خوبی داشتند من احساس بسیار خوبی داشتم به طوری احساس می کردم که در وطن خودم هستم و من کاملاً می‌توانم از اعماق قلبم احساس می‌کنم و می‌توانم بگویم که یک ایرانی هستم.

رودریگز گفت که امیدوار است که این سفر، مقدمه‌ای برای سفرهای بعدی وی به ایران باشد و بتواند حقایق بیشتری از 11 سپتامبر بازی کند.


رودریگز در آمریکا بعد از حادثه 11 سپتامبر «قهرمان ملی» لقب گرفت زیرا جان صدها نفر را در آن حادثه نجات داد. مقامات سیاسی آمریکا همچون «جرج بوش» رئیس‌جمهوری سابق آمریکا از او خواستند تا در رقابت‌ برای احراز سمت‌های سیاسی شرکت کند زیرا او فکر می‌کرد که او همان فردی هست که می‌تواند رأی جامعه «هیسپانیک» آمریکا را جذب کند و اما این توجهات تا زمانی ادامه داشت که  به مطرح کردن سوالاتی درباره حادثه 11 سپتامبر پرداختم و خانواده‌های قربانیان این حادثه خواستار تحقیقات درباره این رخداد شدند.

رودریگز تصریح کرد: «جرج بوش» در آن زمان گفت که احتیاجی به انجام تحقیقات نیست چون همه می‌دانند که چه کسی این حمله را صورت داده است و این بدترین چیزی بود که می‌شد به قربانیان 11 سپتامبر گفت چون آنها خواستار تحقیقات درباره این حادثه بودند.

شما شاید یادتان بیاید که در آن زمان بحث کمیته تحقیق درباره 11 سپتامبر مطرح شد و وقتی من خواستم حقایق درباره این حادثه را بیان کنم، آنها مانع شدند و اجازه ندادند که وقایع این حادثه بیان شود. شهادت‌های من درباره این حادثه همگی در پشت درهای بسته شنیده می‌شد و اجازه نداشتم آنها را افشا کنم.

وی ادامه داد: اگر شما به آرشیو ملی در آمریکا مراجعه کنید و مشاهده می‌کنید که اظهارات و شهادت‌های من در دسته‌بندی اسناد محرمانه قرار دارد. کمیته تحقیق درباره 11 سپتامبر حرف‌های مرا کامل شنیدند و در نهایت به یک نتیجه نهایی رسیدند و علیرغم آنکه من به عنوان یک قهرمان ملی نام گرفته بودم، در گزارش 576 صفحه‌ای این کمیته، هیچ یک از آنچه من درباره 11 سپتامبر تعریف کردم، مطرح نشد.

رودریگز سپس به شرح حقایق روز 11 سپتامبر پرداخت و گفت: 11 سپتامبر روز زیبایی بود. من در آن روز دیر از خواب بلند شدم. با رئیس خود تماس گرفتم و گفتم نمی‌خواهم به سرکار بیایم. او به من گفت: نه دیوانه شدی! امکان ندارد. باید به سرکار بیایی، اگر به سرکار نیایی هیچ‌کس کار تو را در اینجا انجام نمی‌دهد، چون من باید 110 پله را تمیز می‌کردم. من به او گفتم اگر شما کارت مرا امضا کنی تا وقت را از دست ندهم، من هم می‌آیم. من به زیرزمین ساختمان تجارت جهانی رفتم. 6 طبقه زیرزمین بود از «بی 1 تا بی 6». من در طبقه بی 1 بودم و در آنجا 15 نفر حضور داشتند. ما درباره کار آن روز خود صحبت می‌کردیم. ساعت 8:46 بود که ما یک صدای انفجار شنیدیم. انفجار به اندازه‌ای قوی بود که ما به سمت بالا پرت شدیم و انگار طبقه دوم زیرزمین انفجار رخ داد. وحشت در بین همه به وجود آمده بود. همه داد و فریاد می‌کردند و انفجار به اندازه‌ای قوی بود که من گمان کردم که ژنراتور آسانسور زیرزمین «بی 1» منفجر شده است. اما تا آمدم این مطلب رو بگویم یک انفجار دیگری به وقوع پیوست که این همان تأثیر هواپیماهایی بود که به ساختمان برخورد کرده بود. یک انفجار دیگر اتفاق افتاده بود. این دو اتفاق کاملاً‌ مجزا به وقوع پیوسته بود. یک انفجار که کاملاً مجزا از برخورد هواپیما به ساختمان بود. دولت به من اجازه نداد این مسئله را بگویم.

رودریگز سپس به توصیف مرد سیاهپوستی پرداخت که بر اثر شدت انفجار، برخی از اعضای دستان خود را از دست داده بود و خون زیادی از او رفته بود و چون در سال 2001 به افراد هشدار داده بودند که به دلیل شیوع بیماری ایدز و به منظور جلوگیری از آلوده شدن به ویروس «ایدز»، از تماس با افرادی که بدن آنها زخم شده است، خودداری کنند.

وی ادامه داد، در حالیکه تلاش می‌کرد تا باندهایی را به دستان این مرد سیاهپوست ببندد و با مأموران آمبولانس تماس بگیرد تا این مرد را به بیمارستان منتقل کند، انفجار دیگری به وقوع پیوست. شدت انفجار به اندازه‌ای بود که زمین شروع به لرزیدن کرد و این حس را به شما می‌داد که گویی زمین‌لرزه به وقوع پیوسته است. یک نفر آنجا فریاد زد که بمب بود بمب بود.

رودریگز گفت: من شروع کردم تا اقدامی را انجام بدم چون همه در جای خود مانده بود. از آنجایی که مسیر را به خوبی می‌شناختم، شروع به خارج کردن افراد از زیرزمین کردم و مرد سیاهپوست زخمی را بر روی دوش خود قرار دادم. وقتی من بیرون رفتم، یک آمبولانس آنجا آمده بود و از رادیو شنیدم که یک نفر می‌گفت، یک هواپیما به ساختمان برخورد کرده است. وقتی نگاه کردم، دیدم که یک حفره در ساختمان به وجود آمده بود، آتش و دود به اندازه‌ای بود که طبقات بالای ساختمان دیده نمی شد و در آن هنگام از بالای ساختمان، افراد به پایین پرت می‌شدند. آنها افرادی بودند که در طبقه 106 و 107 ساختمان به پایین پرت می‌شدند. من بسیار شانس آوردم که صبح رأس ساعت 8 در محل کار حاضر نشدم زیرا، من در همان طبقات کار می‌کردم و دفتر کار من در آن طبقات بود و اگر آنجا بودم شاید من هم همانند بقیه از آنجا به پایین پرتاب می شدم. من همیشه ساعت 8 صبح سرکار بودم چون آنجا صبحانه رایگان می‌دهند. دوستان من همه آنجا به دام افتاده بودند. من تنهایی به داخل رفتم و بی‌سیم را از یکی از نگهبانان گرفتم.

او ادامه داد: من سمت جنوبی ساختمان رفتم. من می‌خواستم به اتاق کنترل بروم، اتاقی که به طور طبیعی به صورت 24 ساعته فعال است و همیشه افرادی در آنجا مستقر هستند و ساختمان از آنجا کنترل می‌شود اما وقتی من آنجا رسیدم با بی‌سیم به پنجره زدم و گفتم: کمک کمک. اما کسی آنجا نبود. پس آنهایی که باید آنجا می‌بودند، در آن لحظه کجا بودند؟!. هیچ وقت هیچ تحقیقی در این مورد انجام نگرفت و به این موضوع پرداخته نشد.

این بازمانده 11 سپتامبر همانطور که داستان روز حادثه را شرح می‌داد به قسمتی رسید که با یک زن نگهبان در یکی از طبقات روبرو شد که در حال لرزیدن بود و آن زن مطلبی را به رودریگز گفت که زندگی او را تغییر داد. به گفته رودریگز، زن به او گفت: من همه چیز را شنیدم اما نمی‌توانم محل را ترک کنم. زیرا تازه استخدام شدم و اگر محل کارم را ترک کنم، اخراج می‌شوم.

وی سپس به اطلاع‌رسانی خیلی سریع و عجیب این حادثه پرداخت و گفت: مردم سراسر جهان مثل ایران از این حادثه بسیار سریع‌ تر از ما که در آنجا بودیم، باخبر شدند زیرا تمامی دوربین‌های رسانه‌های جهان در موقع مناسب آنجا مستقر بودند. من دست آن خانم را به اجبار گرفتم و از ساختمان بیرون بردم و دوباره به داخل ساختمان بازگشتم.

رودریگز وقتی به ساختمان شمالی برگشت، آب زمین را فرا گرفته بود. صدای جیغ و فریاد می‌آمد. هر ساختمان، 117 آسانسور بود و افرادی در آسانسور به دام افتاده بودند.

این بازمانده 11 سپتامبر، چند نفری را که در آسانسور به دام افتاده بودند و در حال غرق شدن در آب بودند، نجات داد.

رودریگز یک شاه‌کلید داشت که تمامی درب‌های ساختمان با آن باز می‌شد و به همین ترتیب، آنها در هر طبقه با باز کردن درب‌ها، افرادی را که به دام افتاده بودند، نجات دادند.

خانواده رودریگز در «پورتوریکو» زندگی می‌کنند و او در آن زمان وقتی با مادر خود تماس گرفت تا او را از وقوع این حادثه مطلع کند، با مطلب بسیار متعجب‌ کننده‌ای روبرو شد و آن این بود که مادرش از تمامی ماجرا خبر داشت و فریاد می‌زد که شبکه «سی ان ان» در حال پخش این حادثه به صورت زنده و به زبان اسپانیولی است.

داستان این بازمانده 11 سپتامبر به اینجا رسید که آنها در نهایت به طبقه سی و سوم که برای او اهمیت داشت، رسیدند، زیرا آنجا طبقه‌ای بود که دفتر شخصی او آنجا بود.

او در حالی که تلاش می‌کرد از کمد خود ماسک‌هایی را بیرون آورد، صدایی را از طبقه سی و چهارم شنید، گویی یک جسم سنگین روی زمین طبقه بالا کشیده می‌شود و این در حالی است که طبقه بالا همیشه خالی بوده است و نکته اینجاست که هیچ‌گاه تحقیقاتی در اینباره انجام نگرفت. این اولین باری بود که او احساس ترس کرد. در طبقه 34 ام هیچ‌چیزی وجود نداشت. او نمی‌دانست که چه کسی بالا بود اما هیچ وقت هیچ تحقیقات و بازرسی‌هایی در این باره و این طبقه صورت نگرفت.

زمانیکه رودریگز به طبقه 39 ام رسید و در حال حرف زدن با آتش‌نشان بودیم که صدای انفجار از ساختمان روبرو شنیده می‌شد و چندین انفجار دیگر نیز در ساختمان روبرو رخ داد.

مأمور پلیس به رودریگز گفت که دیگر بس است و به اندازه کافی مجانی انسانها را نجات دادی، باید همین الان باید از ساختمان برویم بیرون.

رودریگز به حرف‌‌ پلیس اهمیتی نداد و به خواسته آنها که تلاش می‌کردند، شاه کلید را از او بگیرند، اهمیتی ندادند چون به رودریگز هشدار داده شده بود که این کلید را به هیچ‌کس دیگری ندهد.

او گفت: همه چیز در لابی تخریب شده بود. درب‌های آسانسور به صورتی منفجر شده بود که مشخص بود انفجار از قسمت زمین به وقوع پیوسته است. همه در حال فرار بودند چون ساختمان در حال فروریختن بود.

این بازمانده 11 سپتامبر ادامه داد که جنازه‌ها از آنجایی که از بالای ساختمان به پایین پرتاب شده بودند، تکه تکه شدند و قابل تشخیص نبودند و تنها توانسته یک چهره آشنا در آن میان مشاهده کند و آن همان زنی بود که در یکی از طبقات او را نجات داد. بدن این زن به دو نیم شده بود رودریگز می‌گوید احتمالاً یک تکه شیشه از بالا پرتاب شده و او را به دو نیم تقسیم کرده بود.

ساختمان در حال فروریختن بود و رودریگز مقابل ساختمان یک ماشین آتش‌نشانی دید و داخل کامیون رفت و ساختمان در حال خراب شدن بود و او تقریباً‌ در زیر آوار دفن شدن بود و در حال مرگ بود. زیر کامیون یک چاله بود و رودریگز در چاله افتاده بود و آتش‌نشان‌ها او را از زیر کامیون بیرون کشیدند.

رودریگز پس از آن حادثه بعنوان یک قهرمان ملی شناخته شد. او یک گروه بازماندگان 11 سپتامبر را تشکیل داد. رودریگز در طی 20 سالی که به عنوان خدمتکار در ساختمان تجارت جهانی کار می‌کرد، 10 سال به کار نظافت در دفتر فرماندار نیویورک مشغول به کار بود. فرماندار نیویورک به اندازه‌ای او را دوست داشت که کارهایی مثل هماهنگ کردن کنفرانس خبری را به او می‌سپرد.

بعد از حادثه 11 سپتامبر، از آنجایی که برخی از قوانین را رودریگز در دفتر فرماندار نیویورک می‌نوشت، یاد گرفت تا قوانینی را به نفع خانواده‌ها و بازماندگان 11 سپتامبر بنویسد.

رودریگز گفت که به اندازه‌ای جذابیت پیدا کرده بود که برخی از کارگردان‌های هالیوود می‌خواستند از این حادثه فیلم بسازند اما او دوست نداشت که در این فیلم‌ها مشارکت کند زیرا می‌دانست که قرار نیست حقایق در اینباره گفته شود و به همین دلیل تصمیم گرفت تا به سراسر دنیا سفر کند و حقایق 11 سپتامبر را بازگو کند.

12 سال با گذشت حادثه 11 سپتامبر، بسیاری از خانواده‌های قربانیان این حادثه هنوز نمی‌دانند واقعاً چه اتفاقی در آن روز افتاد.

وی در پایان نتیجه‌گیری کرد که اهمیت این واقعه بسیار زیاد بود و منجر شد که مواردی در دستورکار آمریکا در عرصه بین‌الملل قر ار بگیرد، بعنوان مثال می‌توانیم به دو جنگی که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد اشاره کنیم و حتی این اتفاق باعث شد تا قوانین زیادی چون قوانین «امنیت ملی»، «میهن‌پرستی» و غیره تصویب شود و اهداف خود را پیش ببرند.

منبع:فارس نیوز




کلمات کلیدی : 11 سپتامبر
پرسش و پاسخ دانشجویان با آقا
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 3:29 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش و پاسخ دانشجویان با امام خامنه ای

سئوال:  به نظر جناب عالی، راه حل عملی و کارگشا درباره ی « تهاجم فرهنگی » چیست؟

جواب:  تهاجم فرهنگی یک مسأله ی بسیط نیست؛ بلکه طراحی ها و برنامه ریزی هایی که دشمن برای هدف قرار دادن اعتقاد، اخلاق و فضیلت در قشرهای مختلف می کند، هر کدام به نحوی با وسایل و ابزارهای فرهنگی است و طبعاً مقابله ی با آنها نیز متنوع است و نمی شود یک نسخه ی واحد برای همه جا نوشت. به نظر من در محیط دانشگاه، همین مجموعه ها - تشکلهایی که نامه یی هم به نام آنها خطاب به بنده خوانده شد - خوب کار می کنند الآن کارهای خوبی در دانشگاهها انجام می گیرد. آن طور که من در ذهنم هست، در بعضی از دانشگاهها کارهای بسیار خوب فرهنگی از طرف خود جوانها انجام می گیرد. این را هم عرض بکنم که در خیلی از این زمینه ها اصلاً شما نباید از بنده بپرسید که چه کار کنیم. شما خودتان جوانید، با فکر و دانشجو هستید؛ بگردید ببینید چه کار باید بکنید. خیلی  تلاش و مجاهد در زمینه های فرهنگی خوب می شود کرد؛ البته مواظب باشید عمیق باشد. کار سطحی فرهنگی مفید نیست؛ گاهی هم مضر است.


دانشگاه شهید بهشتی، سال 1382

برگرفته از وبلاگ: سیرت امام سیدعلی خامنه ای



کلمات کلیدی : دانشجو
سکه های جیب مزدوران
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 9:26 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

چه راحت است...

و چقدر قدرتمند هستند آن عده از فتنه گرانی که در گوشه ای از زمین خزیده اند و از درگاه اینترنت حرف ها و دیکته های اربابان مستکبر و جیره خواران منافق شان را ترجمه می کنند!!!

چشمهای خود را بسته اند و حتی برای اینکه نور سفید بیرون از پلک های بسته شده شان عبور نکند و حس نکنند، سر را به زیر برف کرده اند اما غاقل از اینکه که برف هم سفید است.

هرچه از محاسن و پیشرفت های ایران در طی این 34 سال شنیده اند و دیده اند را به زور پلک های بسته شان می گویند نمی بینیم اما گرمای نور صعود ایران را چه می خواهند کنند؟!!

شاید بخاطر گرمای نور بود که سر به زیر برف کردند اما ...

اما برف ها نیز به گرمای نور ذوب خواهند شد و باز سر این فریب خورده ها بی کلاه خواهد ماند.

کاش برای آزمایش هم که شده گوشه چشمشان را باز کنند و با چشمی، بعداز سال 57  و با چشم دیگر قبل از سال 57 را مرور کنند.  ولی ظاهراً تمام عقل خود را برای شستشو در اختیار بیگانگان و جیره خوارانشان قرار داده اند و یا اینکه رسانه ای جز B B C  و V O A و هم کاسه هاشان نمی شناسند!!!

شاید برایشان سخت است از خود سئوال کنند چرا رنج و سختی مردم ایران و شکست انقلاب اسلامی ایران برای آنها و رسانه هاشان اینقدر خوشحال کننده و شادی آفرین است؟!   شاید نمی خواهند سئوال کننده چرا دشمنان ایران همه پیشرفت ها و اختراعات و دستاوردهای ما را منکر شده و یا به تمسخر می گیرند!! البته در صدر اسلام نیز کفار  و منافقان ، مسلمین را مسخره کرده و منکر رسالت پیامبر ما می شدند .

معلوم نیست اگر اینترنت را اختراع نکرده بودند عده ای فتنه گر و منافق چه می خواستند بکنند تا همین اندک رمقی که برایشان مانده را به بیرون بدمند و البته این ابزاری بود برای کمک به استکبار و غرب که حالا مکرشان به خودشان برگشته و از این راه بر ضد خودشان کارهای بزرگی صورت می گیرد. 

وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الْمَاکِرِینَ(آل عمران/54)

درست هست عده ای غافل و جاهل برای نفس خود قدم بر میدارند و از راه نورانی که رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای نشان می دهند ، غفلت می کنند و این قطار پر شتاب انقلاب را دست انداز و سرعت گیر می شوند ، اما هر کس چه جاهل و غافل یا معاند و عامد ، اگر بخواهد در برابر اراده خداوند بایستد یقیناً به باد فنا خواهد رفت و امروز غفلت از فرامین نائب حضرت بقیة الله عجل الله نشانی بزرگ از دوری از صاحب عصر و زمان امام مهدی علیه السلام است .

و خلاصه اینکه قطار نیرومند و توانمند انقلاب فرمانده ای حکیم و فرزانه و مسافرانی بزرگ و بصیر دارد و عده ای اندک نخواهند توانست با سکه های جیب هایشان ، چرخ های این قطار پر شتاب را از ریل پیشرفت منحرف کنند، زیرا که دست خدا بر سر ماست ...



کلمات کلیدی :
موج انفجار انقلاب نور
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 1:47 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

انقلاب ما انفجار نور بود. این کلام معروف از حضرت امام را همگی شنیدیم.

وقتی انفجار صورت بگیرد ، اول اینکه صدای آن تا کیلومترها شنیده شده و همه کسانی که شنیده اند روی خود را بطرف صدا بر می گردانند و این اولین اثر انفجار.

دوم اینکه عده ای که نزدیکترند سراسیمه و با عجله به سمت محل انفجار و شنیده شدن صدای مهیب می شتابند تا از اصل ماجرا خبردار شوند که با اینکار با رسیدن به محل مورد نظر از قضیه با خبر شده و بعد خود می شوند منبع اطلاع رسانی برای دیگران. آن عده هم که به محل انفجار نیامدند از دیگران سئوال می کنند یا به رسانه ها مراجعه کرده تا هر طوری می شود از علت انفجار با خبر شوند که این فرایند نیز سبب تمیز رسانه صادق از رسانه بی صداقت خواهد شد.

سوم اینکه با وقوع انفجار هر کسی که در مرکز  و شعاع برد مفید ترکشهای انفجار قرار گیرد از یا کشته می شود یا جراحتی برمی دارد ، و خارج از برد مفید آن نیز ساختمانها لرزیده و یا شیشه هایشان می شکند.

حال انقلاب ما که انفجار نور بود همه اینها و حتی بیشتر از این تأثیرات مذکور را داشت و کماکان خواهد داشت. انفجار انقلاب ما حتی از بمب اتم نیز شعاع عملیاتی اش بیشتر بود و هنوز ادامه دارد. با وقوع انقلاب ، مرکز انقلاب که ایران اسلامی بود بیشترین اثرگذاری را داشت. عده ای که همراه و هم عقیده انقلاب بودند این انفجار برایشان رسیدن به گنج های پنهان عزت و معنویت بود و آن عده ای هم که برخلاف و معاند این انقلاب بودند یا هلاک شدند و یا مورد اصابت ترکش ها و موج انفجار قرار گرفتند. عده ای اندکی بعد پی به حقیقت نورانی انقلاب بردند و خود را مداوا کرده و ترکش ها از تن و جان خود بیرون کشیدند و سلامت شدند ، اما عده ی بغض و کینه شان نسبت به این انقلاب نورانی بیشتر شد و ترکش های انقلاب نیز هر روز بیشتر از دیروز در جان و عقیده شان پیشروی کرد تا آنجا که همچون بیماران صعب العلاج شب و روزشان درد و رنج شده و عاقبتی جز هلاکت و عذاب الهی نخواهد داشت. این اثر برای نزدیکان به این انفجار بود.

اما در دور دستها و آنسوی مرزها و جهان هستی نیز چه بسیار انسان های بیدار که گوش شنوا داشتند و در اثر گناه خداوند بر گوش و چشمشان مُهر نزده بود، صدای انفجار نور را شنیدند و بسویش آمدند و همچنان می آیند و خواهند آمد. یا خود و با پای خود به منبع نور آمدند یا اگر امکان آمدن نداشتند با تحقیق و تفحص از راه دور از نور این انقلاب اسلامی استفاده کرده و میکنند؛ همچنانکه دیدیم و می بینیم کشورهای انقلابی و مبارز با استکبار چه بسیار شده اند و خود را متأثر از انقلاب اسلامی ایران می دانند و در مقابل مستکبران و طاغوت های جهان مورد اصابت ترکش های کشنده این انقلاب قرار گرفته و روزهای پایانی عمر خود را سر می کنند. و چه بد عذابی در انتظار آنانی ست که بر علیه نور خدا قیام کنند.



کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی
فساد شاه پادشاه هوی پرست
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:44 صبح

 فساد جنسی شاه به استناد نزدیکانش

منبع: تعامل نیوز

شاه در فساد جنسی بی‌مبالاتی را به اوج رسانده بود. دربار او دائم محل رفت و آمد فواحش خارجی و معشوقه‌های داخلی بود. او از دوران جوانی تا اندکی پیش از مرگ دست از زن‌بارگی برنداشت.

 

داستانهای هزار و یک شب، حرمسراهای قاجار و عشقهای بیمارگونه پادشاهان ایران همه نشان از فساد دربار و حساسیت بیرون از دربار دارد. اما دربار محمدرضا پهلوی از دو جهت با سلف خود متفاوت بود.

 

محمدرضا برای کاستن از قبح زن‌بارگی رعایت احکام شرعی را نمی‌کرد و ....  متن کامل که موجب خجالت و نفرت می شود در قسمت « صفحات دیگر » آمده.

صفحه « فساد شاه »



کلمات کلیدی : فساد شاه
یک حاکم به تمام معنا مردمی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 10:2 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

شما می بینید امیرالمؤمنین علیه الصلاة والسلام که مظهر ولایت اسلام و مصداق کامل ولی ای است که برای مردم مشخص شده است، در هیچ برهه ای، از این حالت ارتباط و اتصال و انسجام با مردم خالی نبوده است. نه در دورانی که او را عملا از حکومت کنار گذاشتند و مردم را از او به عنوان ارتباط حکومتی جدا کردند؛ یعنی عملاً حکومت را از او گرفتند، ولایت و حکومت و فرماندهی و حکمرانی ای که در اسلام، از آن به «ولایت» تعبیر می شود و حق او بود از او سلب کردند - البته ولایت معنوی، آن چیزی که در امامت تشیع فرض شده است و وجود دارد، در هر حال هست و بسته به ولایت ظاهری نیست - و نه در دوره های دیگر، از ارتباط و اتصال با مردم خالی نبوده است. در همان وقت هم امیرالمؤمنین یکی از آحاد ملت و جزو مردم است. منزوی و منعزل و کناره جوی از مردم نیست. آن وقتی هم که به حکومت می رسد، یک حاکم به تمام معنا مردمی است.

دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران 1376/2/6



کلمات کلیدی : ولایت
این مرد بزرگ عزّ اسلام است
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:11 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم


عارف ربانی آیت الله فاطمی نیا:
قدردان رهبر باشید؛ اگر افکار پاشیده‌ای، پوسیده‌ای به شما عرضه کردند، قبول نکنید؛ این مرد بزرگ عزّ اسلام است و هرکس با این مرد بزرگ، با مقام معظم رهبری مخالفت کند، خدا از او نمی‌گذرد، اگر یقین نداشتم نمی‌گفتم.
حواستان باشد؛ یک چیزی می‌دانم و می‌گویم امروز از اوجب واجبات یکپارچگی و تأیید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.



کلمات کلیدی : امام خامنه ای
زمزمه ها و گفته ها
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 1:44 صبح

خبرنگاران مشرق در جریان پیگیری‌های خبری به "زمزمه"ها و "گفته می‌شود"هایی برمی‌خورند که میهمان‌کردن مخاطبان به این شنیده‌ها خالی از لطف نیست.

* مدیران بی بی سی که در رویای فتنه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بسر می برند درصددند باکس انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ایران را راه اندازی کنند. یکی از محورهای اصلی این بخش آموزش خبرنگاری، عکاسی، فیلمبرداری و نحوه ارسال مطالب تهیه شده به خارج کشور است. نحوه فیلمبرداری با موبایل از زوایای گوناگون و چگونگی مونتاژ تصاویر و ارسال به بی بی سی از مهمترین بخش های آموزشی بی بی سی خواهد بود.


*اردشیر امیر ارجمند مشاور میرحسین موسوی به عنوان نماینده رسانه های اپوزیسیون تفاهم نامه ای را با بی بی سی امضا کرده است تا بتوانند از آرشیو این شبکه تلویزیونی استفاده نمایند. امیر ارجمند در قبال استفاده از آرشیو بی بی سی متعهد شده مهمانان و کارشناسان مورد نیاز این شبکه را برای انتخابات یازدهم هماهنگ نماید.


*در جلسه حلقه انحراف مطرح شده که ما در انتخابات آینده روی 2 میلیون رای قهوه خانه داران و مراکز عرضه قلیان حساب باز کرده ایم. در هفته گذشته یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری جلسه شبانه خود را در یکی از قهوه خانه های اطراف میدان فردوسی برگزار کرده بود.

منبع: مشرق نیوز




کلمات کلیدی :
هیچ غلطی نمی توانند بکنند
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:25 صبح

وجه مشترک ! (گفت و شنود)

گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که به انگلیس پناهنده شده در وبلاگ شخصی خود نوشته است «نباید بعد از انتخابات 88 موضوع تقلب را مطرح می کردیم و دیدیم که مردم ایران تقلب در انتخابات را باور نکردند».
گفتم: خب! پس چرا ادعای تقلب کردند؟!
گفت: «بابک- الف» نوشته است «اعلام تقلب در انتخابات ریشه بیرونی داشت و ما نباید سرنوشت خود را با کشورهای غربی گره می زدیم».
گفتم: مثل این که کم کم داره یک چیزهایی حالیش میشه.
گفت: از فتنه گران پرسیده؛ می توانید بگوئید چه وجه مشترکی با آمریکا داشتیم؟!
گفتم: پاسخ این سؤال که خیلی آسان است. تنها وجه مشترک فتنه گران با آمریکا، آن است که هر دوتاشون هیچ غلطی نمی توانند بکنند.

روزنامه کیهان



کلمات کلیدی : فتنه گران
پیشینه ولایت فقیه؟
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 1:31 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آیـا پیشینه نظریه ولایت فقیه به زمان غیبت امام زمان علیه السلام مى رسد, یا اینکه ریشه هاى این نظریه در دوران حضور امامان معصوم علیهم السلام هم وجود داشته است؟

 

 

شـایـد در ذهـن اکـثـر مـردم چنین باشد که ولایت فقیه به پس از دوران غیبت کبراى امام زمان علیه السلام برمى گردد , یعنى به کمتر از 1200 سال قبل , ولى با توجه به مفاد نظریه ولایت فقیه و با مرورى اجمالى به تاریخ دوران حضور امامان معصوم علیهم السلام براحتى مى توان ولایت فقیه را در عصر حضور معصومین هم دید . حـکومت خدا و منصوبین اوبر اساس دیدگاه عقیدتى شیعه حاکمیت در اصل از آن خداست و به عبارتى دیگر :حاکمیت از شوون ربوبیت الهى است .

 هیچ کس حق حکومت بر انسانى را ندارد , مگرآنکه خدا به او اجازه دهد . پـیـامبران و خاتم آنها ( حضرت محمد صلى اللّه علیه وآله ) و اوصیاى معصوم ایشان از طرف خدا اجازه حکومت بر انسانها را داشتند . مادر اینجا قصد بیان دلیل مشروعیت حکومت حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام را نداریم . از نـظـر تـاریـخـى مـسلم است از میان امامان معصوم فقط حضرت على علیه السلام و امام حسن مـجـتـبى علیه السلام براى مدت بسیار کوتاهى به حاکمیت ظاهرى رسیدند و دیگر امامان بدلیل سلطه حاکمان غیر شرعى از اداره جامعه بر کنار بودند و مجالى براى حکومت به دست نیاوردند.


      حـضـرت عـلى علیه السلام درزمان حاکمیتشان کسانى را در نقاط مختلف کشورهاى اسلامى به حـکومت مى گماردند که منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها - مانند اطاعت از خود آن حـضـرت - واجـب بـود , چون این افراد بواقع منصوب با واسطه از طرف خدا بودند یعنى لازم نیست شخص , منصوب بى واسطه از سوى خدا باشد , تا اطاعتش واجب گردد . ولایت فقیه هم -در واقع - نصب با واسطه است و فقیه از طرف خدا اجازه دارد حکومت کند.


      در زمـان امـامـانـى کـه حـاکـمـیـت ظـاهـرى نـیـافـتند , امور جامعه مسلمانان تحت تسلط و حاکمیت حاکمان جور بود . ایـن حـاکـمـان در فرهنگ شیعه ( طاغوت ) محسوب مى شدند و بر اساس نص قرآن (یریدون ان یتحاکموا الى الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به) (1) مردم حق مراجعه به آن حاکمان و کسانى را که از سـوى آنـهـا براى تدبیر امور گمارده شده بودند , نداشتند ; در حالى که در مواردى نیاز بود به شخصى مثل حاکم یا قاضى مراجعه شود . در چـنـیـن مواردى وظیفه مردم چه بود ؟


      ولایت فقیه در کلام معصومین علیهم السلام از امامان مـعـصـوم عـلیهم السلام دستورهایى رسیده است که مردم باید در زمان یا مکانى که دسترسى به مـعـصـوم مـمکن نیست , به کسانى که داراى شرایط خاصى هستند ,مراجعه کنند تا کارهاى آنان زمین نماند . مـثـلا از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احکامنافلیرضوا به حکما ... »؛ (2) مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام و آشنا به احکام ,همان فقیه مورد نظر ماست.


      طـبـق روایـات مـشـابـه , بـه هنگام دسترسى نداشتن به معصوم , «فقیه حاکم مردم است و این حاکمیت از معصوم به او رسیده است». در همین روایت آمده است : «فانى قد جعلته علیکم حاکما؛ (3) من او را حاکم شما قراردادم.


      روشـن اسـت امام شخص معینى را به حاکمیت نصب نکرده , بلکه به صورت عام منصوب نموده است. در همین روایت آمده است : «فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکم اللّه و علینا رد و الـراد عـلـیـنـا کـالراد على اللّه و هو على حدالشرک باللّه؛ (4) حاکمى که منصوب عام از طرف مـعـصـوم است , اطاعتش واجب است واگر کسى حکم او را نپذیرد , مانند آن است که حاکمیت معصوم را نپذیرفته است».
      با توجه به نصب عام فقها نظریه ولایت فقیه , اختصاص به زمان غیبت ندارد , بلکه در زمان حضور اگر دسترسى به امام معصوم ممکن نباشد , این نظریه نیز باید اجراگردد . زیـرا محتواى این نظریه , چیزى جز چاره جوئى براى مردمى که دسترسى به امام ندارند , نیست ; پس ریشه این نظریه را در زمان حضور معصوم نیز مى توان دید.


       پرسشها و پاسخها، مصباح یزدى - محمد تقى 1 - نـسـاء , 60 , ( مـى خـواهـنـد طاغوت را در اختلافات خود حاکم قرار دهند در حالى که مامور شده اند به طاغوت کفر ورزند ) . 2 - اصول کافى , ج 1 , ص 67 . 3 - اصول کافى , ج 1 , ص 67 . 4 - اصول کافى , ج 1 , ص 67 .
      به نقل از سایت تبیان



کلمات کلیدی : ولایت فقیه


 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats